Tuesday, December 21, 2010

از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جلال و جاهش نفزود

امروز مجددا مسئولین دنباله در یک حرکت غیر دموکراتیک لینکی که به مذاقشان خوش نیامد را حذف کردند. لینک متعلق به آرش بود که به تازگی از بالاترین آمده بود و در مورد بچه باز بودن محمد دلایلی آورده بود. متاسفانه کار از این هم گذشت و لینک خداحافظی ایشان را هم حذف کردند. روزی که لینک من حذف شد (که به اعتقاد خودم توهینی هم در آن نبود) فکر کردم که الان نباید هیچ تصمیمی بگیرم چون ممکن است احساسی با موضوع برخورد کنم. اما حالا مطمئن و مصمم هستم که دیگر در این سایت فعالیت نکنم. سایت بالاترین با تمام سر و صدائی که کرد هنوز هیچکدام از لینکهای من را حذف نکرده است، اما اینجا ظاهرا بدون سر و صدا اقدام به کودتا شده است.

به این وسیله از همه دوستانیکه در این مدت شناخته ام خداحافظی میکنم و امیدوارم روزی در ایرانی آزاد دور هم جمع شویم و بتوانیم آزادانه حرفهایمان را بزنیم.

Monday, December 20, 2010

چی شد که آدم از بهشت رانده شد یا همان داستان خلقت

اخیرا در کاوشهای باستان شناسان، دفتر خاطراتی که منسوب به خداست پیدا شده است. چند برگ اول آن که از زبان کائناتی به پارسی برگردان شده است، معمای اخراج آدم از بهشت را حل کرده است

روز یک خلقت: امروز بالاخره زمان را خلق کردیم. این ایده خلق زمان را خودمان خیلی خوشمان آمد. قبلا که فقط توی سه بعد حرکت میکردیم، همش به خودمان که قبلا از آنجا رد شده بودیم برخورد میکردیم و مجبور بودیم مثل کولی ها هر روز یک گوشه کائنات بنشینیم. حالا دیگر همه آنها توی بعد زمان گم شده اند و ما کلی جا داریم که برای خودمان بچرخیم.

روز سوم: عجب سوت و کور و مزخرف شده این کائنات! این همه برج و بارو ساختیم یکی نیست بشود پزش را به آن بدهیم. باز قبلا خود گذشته امان همه جا بود، این سوت و کوری به چشم نمی آمد.

روز پنجم: یک مشت فرشته آفریدیم، سرمان گرم شود. فعلا که خوب است. خیلی خوشمان آمده است، کلی سرگرم شدیم.

روز هفتم: خسته شدیم از این فرشته ها! توی سرشان میزنی باز هم عین بز عبادت میکنند. آخر فرشته هم اینقدر بدبخت!

روز هشتم: دادیم این تقویم کائنات را جبرئیل تنظیم کند که دو روز دو روز نپرد، مثل آدم روزهای زوج هم داشته باشیم.

روز دهم: خاک بر سر این جبرئیل کنند با این تقویم درست کردنش. حالا روز فرد نداریم. اصلا تصمیم گرفتیم یک موجود دیگر بسازیم که دو زار شعور داشته باشد.

روز دوازدهم: بالاخره بلوپرینت این موجود جدید را در آوردیم. فردا میخواهیم نسخه آزمایشی را بسازیم.

روز چهاردهم: نسخه آزمایشی را ساختیم. یک کم نکره از آب در آمد، ولی اشکال ندارد. اسمش را آدم گذاشتیم. به فرشته ها گفتیم به او سجده کنند. البته فکر میکنیم که یک مشکلی در طراحی او وجود دارد، با همه چیز میخواهد سکس داشته باشد. جبرئیل، میکائیل و عزرائیل را همان صبح ترتیب داده، نکیر و منکر را هم برای شام دعوت کرده، غلط نکنم برنامه اورجی میخواهد ترتیب بدهد.

روز شانزدهم: باید یک فکری برای این آدم بکنم. پدر سوخته امروز به ما چشمک میزد. فکر کنم بهتر است جفتی برای او درست کنم که دیگر به بقیه اهالی کائنات کار نداشته باشد.

روز هجدهم: امروز جفت آدم را درست کردیم. نواقص طراحی اولیه را نیز رفع کردیم. عجب جیگری شده است. کوفتش بشود. فکر میکنیم که دیگر بی خیال ما بشود.

روز بیستم: عجب غلطی کردیم این آدم را آفریدیم. کلا دست بردار نیست. جبرئیل که پاک اوا خواهر شده و رفته پی کارش، عزرائیل هم ابرو بر میدارد و صدا نازک میکند. اینجوری پیش برود ما به جای باریتعالی میشویم مامان این مکان.

روز بیست و دوم: امروز مخ حوا را زدیم که برود سیب بخورد تا بهانه کنیم و قبل از اینکه اینها کلا بارگاه ما را به گند بکشند از بهشت بیرونشان کنیم. آخ دلمان خنک شد وقتی با لگد پرتشان کردیم توی زمین.

روز بیست و چهارم: آخیش دوباره بارگاهمان روی آرامش به خودش دید. فقط این جبرئیل و عزرائیل یک کم بهانه گرفتند که آن هم درست میشود.

Tuesday, December 14, 2010

آیا میدانستید که کشف حرکت وضعی زمین از اکتشافات حضرت علی بوده است؟

چند روز پیش مطلبی در بلاگم گذاشتم که واکنش دوستان عزیز منوچ و بابک را برانگیخت. اینان مدعی بودند که علمای اسلامی همه میدانستند که زمین کروی است و از حرکت وضعی آن اطلاع کامل داشتند.
با تحقیقی که در این رابطه کردم، متوجه شدم که حق با این دوستان بوده است و در واقع کاشف اصلی حرکت وضعی زمین حضرت علی بوده اند، اما بنگاه های خبرپراکنی غربی با تردستی، این کشف بزرگ را به گالیله بسته اند.
اما اصل داستان چه بوده است.
علی از کودکی بسیار کنجکاو بود و والدین او هرگز نتوانسته بودند با پاسخ هائی نظیر "لک لک تو را آورده" او بپیچانند. روحیه کنجکاو و جستجوگر علی همواره باعث پیشرفت علمی او میشد.
در جوانی و بر سر قضیه بنی قریضه، هنگامی که حضرت مشغول گردن زدن یهودیان بودند، متوجه شدند که فرقی نمیکند که سر متعلق به یک انسان بزرگسال باشد یا یک بچه، در هر دو صورت تنها سه ثانیه طول میکشد تا از بالای چاله به کف آن سقوط کند. روایت است که حضرت این امر را با ششصد کله امتحان کردند و میانگین زمان سقوط را یادداشت کردند. بعد از آن شبانه به درون چاه رفتند و نتایج را بررسی کردند. برای ایشان حیرت آور بود که چرا یک کله 400 گرمی بچه با همان سرعت یک کله دو کیلوگرمی یک بزرگسال سقوط میکند.
روایت است که روزی حضرت مشغول آزمایش بودند. برای این آزمایش ایشان بر بالای شتری رفته بودند و ذوالفقار و خنجر دستی خود را همزمان رها میکردند و از به زمین رسیدن همزمان آنها لذت میبردند. در همین هنگام ابوبکر بر ایشان وارد آمد و پرسید "چه میکنی ای علی" و علی آزمایش را برای ابوبکر توضیح دادند و گفتند "به الله سوگند که اگر فشار هوا وجود نداشت، موی بیضه شتر و چکش هم با هم به زمین میرسیدند" ابوبکر در حالیکه نگاه عاقل اندر سفیهی به حضرت میکرد گفت " جمعش کن بابا!! پیغمبر فرستاده بیام دنبالت. گفته بگم در خیبر خیلی محکمه نیاز به یک خر زور داریم که بشکندش...یاالله پاشو بیا بریم"
حضرت در تمام دوران جوانی بر روی این تئوری کار کردند، حتی در روایات هست که در حجه الوداع، بعد از اعلام مولی بودن ایشان توسط پیامبر، ایشان به پیامبر فرمودند، دو دقیقه بگو این جحازهای شتر را جمع نکنند تا من بروم ذوالفقار و خنجرم را بیاورم و از این بالا بیندازم پائین. که پیامبر مانع شدند و گفتند "نکن این کار ها را علی. مردم میگویند مگر دختر طرف عیب و ایرادی داشت که دادندش به این"
القصه، بعد از وفات پیامبر همه یاران وی به دور علی آمدند و گفتند باید خلیف بشوی. اما علی گفت "من تا این پایان نامه ام را ننویسم، خلیف بشو نیستم".
نقل است که عثمان به تئوری حضرت علاقه مند بودند و اکثرا در هنگام آزمایشات ایشان، در محل حاضر میشدند. یک روز در هنگام آزمایش شمشیر حضرت تا دسته به عثمان فرو رفت و وی را بکشت. نقل است که حضرت هرچه گفت که آزمایش بوده و ... به خرج بعضی ها نرفت و فکر کردند حضرت عثمان را کشته است. اما به هر حال بعد از آن وقت، تدوین تئوری حضرت کامل شد و آن را به مردم ارائه کردند. برخی آن را پذیرفتند و بعضی نپذیرفتند و از خوارج شدند. اینان اعتقاد داشتند که وقتی خدا در قران میفرماید که "ما ماه و خورشید را توی مدارشان قرار دادیم و اجازه نمیدهیم از هم جلو بزنند" لابد یک چیزی حالیش بوده است و علی دارد حرف مفت میزند. میگویند بعد از صفین، وقتی که علی از خلافت خلع شد، پایش را به زمین کوبید و خطاب به زمین گفت "اشکال ندارد، اما تو بچرخ"
بالاخره تندروهای خارج شده از تئوری حضرت، تصمیم گرفتند که حضرت را به شهادت برسانند و ضربه ای در سر نماز بر فرق ایشان وارد کردند. اولین کلمه ای که حضرت بعد از ضربت گفتند این بود "دیدید گفتم میچرخد؟"
متاسفانه این اسناد را معاویه از بین برد تا معلوم نشود چه در و جواهری بوده است این علی. اما گالیله اسناد را معلوم نیست از کجا پیدا میکند و کشف حضرت را به نام خودش ثبت میکند

Friday, December 10, 2010

علائم ظهور و تغییر جهت حرکت وضعی زمین

میدانیم که طبق روایات معتبر، از نشانه های ظهور مهدی، طلوع خورشید از غرب است.

من زیاد نمیخواهم سربه سر علمای بزرگوار بگذارم و بگویم که اینها خیال میکردند زمین مسطح است و خورشید شبها زیر گل میرود و فکر نمیکردند اصولا گندش در بیاید ولی پاسخ یک نفر به این شبه برایم جالب بود.

یکی از محققین!! اسلامی فرموده است که این چیز عجیبی نیست و کافیست!! زمین جهت گردش به دور خودش را عوض کند.

با توجه به این پاسخ کوبنده و علمی، چند سوال فقهی -به سبک برادران عزیز مسلمان- برایم پیش آمده که امید است دوستان راهنمائی بفرمایند...

آیا دوستانیکه در آمریکا زندگی میکنند و یک دفعه متوجه میشوند که خورشید به جای غروب کردن دارد دوباره به وسط آسمان برمیگردد، باید نماز مغرب و عشا بخوانند یا ظهر و عصر؟

اگر این پدیده در ماه مبارک رمضان اتفاق بیفتد آیا کسانیکه خورشیدشان غروب نکرده و دوباره به وسط آسمان برگشته است -و تا بیست و چهار ساعت بعد هم غروب نمیکند- میتوانند روزه خود را باز کنند یا باید بمیرند؟

اگر در هنگام تغییر جهت چرخش، یک نفر با عمه خود در صف نانوائی بود و بر اثر ترمز محکم زمین تماسی بین ایشان و عمه خانم حاصل شد و کنترل از کف برفت و واقعه ای حادث شد. آیا بچه مذکور حلال زاده است؟

اگر مردی در خیابان مشغول تمرین شمشیر بازی باشد و بر اثر ترمز زمین، یک نفر دیگر بیاید و به شمشیر ایشان برخورد کند و شمشیر در ایشان فرو رود، آیا دیه بر مرد شمشیر باز لازم است؟

آیا کوهنوردانی در قله کوه که یک دفعه متوجه میشوند کوه با سرعت دوهزارکیلومتر در ساعت از زیر آنها فرار کرد، شهید محسوب میشوند؟

Tuesday, December 7, 2010

صادرات اسپرم جایگزین مناسبی برای نفت

زمان سوم تیر ماه سال یکهزار و چهارصد و نود و دو. بعد از پایان نفت در حدود پنجاه سال قبل، ایران صادرات اسپرم را جایگزین نفت کرده است.

سید تقی خامنه ای رهبر ایران: ای جوانان عزیز هرچه اسپرم دارید بر سر آمریکا بریزید. بعضی از خواص میخواهند شیطنت کنند و اسپرمشان را جای دیگر بریزند، این وظیفه شما بسیجیان است که اسپرمهای آنها را هرجا که دیدید جمع کنید و بیاورید تا بر سر دشمن بریزیم. البته این با آن آبی که مرحوم پدر بزرگم گفته بود به اسیاب دشمن نریزیم فرق میکند، آن آب را نباید بریزید.

احمد احمدی نژاد رئیس جمهور: الان مملکت پیشرفت کرده، ولی یک مشت بزغاله نمیتوانند ببینند. من خودم یک دانش آموز دوازده ساله را میشناسم که در زیرزمین خانه پدرش دارد اسپرم تولید میکند. ما هم دستش را گرفتیم بردیمش توی خط تولید، الان به جرات میتوانم بگویم روزی نیم لیتر تولید دارد. موقعی که دولت کارش را شروع کرد، تولید ناخالص ما زیر روزی پنجاه گرم به ازای هر نفر بود، اما الان به حول و قوه الهی و تائیدات امام زمان، به مرز صدگرم رسیده ایم.

استیو کروبی از مخالفین رئیس جمهور: پس این اسپرم که گفتید می آید سر سفره مردم، کجاست؟ الان ننه جون من دو ماه آزگار است که بست نشسته و میگوید تا اسپرم سر سفره نباشد من لب به غذا نمیزنم.

علیرضا لاریجانی رئیس قوه مقننه: ما به شدت به پیشنهاد رئیس جمهور برای استحصال اسپرم از بانوان اعتراض قانونی داریم ولی چون موافقت را رهبری داده اند، دیگر از دست ما کاری برنمی اید. بانوان لطفا حداکثر تلاش خود را بکنند، شاید هم شد...

محمدصدق لاریجانی ریاست قوه قضائیه: من به شدت شایعه تجاوز در زندانها را رد میکنم. اصلا ما به همه پرسنل بخشنامه کرده ایم که اسپرم حرام نکنند، چون این بر خلاف مصالح ملی ماست. چنانچه کسی ادعائی دارد هم با نمونه اسپرم و چهار شاهد بیاید تا ما سنگسارش کنیم.

سید روح الله موسوی: این صادرات بی رویه اسپرم بر خلاف سیره حضرت امام است. حضرت امام خودشان تولید اسپرم داشتند اندازه رودخانه، اما هرگز اجازه ندادند قطره ای از آن به غیر از مستضعفین برسد. به قول معروف چیزی که به خانه رواست بر مسجد حرام است

احمد قالیباف شهردار تهران: طرح بازیافت اسپرم از هفته آینده به صورت آزمایشی در دو منطقه تهران اجرا میشود. خواهران برای بازیافت اسپرم حداکثر دو ساعت بعد از هر هم اغوشی باید به مامورین محترم شهرداری در محله خود مراجعه فرمایند. قبل از شروع بازیابی حتما کارت شناسائی مامور را بررسی کنید تا طعمه افراد سودجو نشوید. ایشان در مورد طرح شکست خورده تفکیک اسپرم در مبدا توضیحی ندادند.

علی اصغر هاشمی رفسنجانی: ما به علت مسئولیتهائی که در بخش اسپرم وزارت کشور داشته ایم اشراف کامل داریم بر اینکه هرکسی از اسپرم چه کسی است. البته ما دلمان نمی خواهد باج سبیل بگیریم ولی ما یک جورهائی با سید تقی جان فامیل هستیم

Wednesday, December 1, 2010

کم لطفی شیعیان به امام نقی و نقل کرامات ایشان

متاسفانه در تاریخ شیعه امام نقی مورد بی مهری زیادی واقع شده اند. حتی در برهه ای از تاریخ بدخواهان قصد خارج کردن نام ایشان از فهرست ائمه و جایگزینی ایشان با حضرت ابوالفضل را دشتند که با درایت علمای شیعه این امر محقق نشد.

مجموعه این بی مهری ها نگارنده را بر آن داشت تا گوشه ای از کرامات این بزرگوار را جهت اطلاع شیعیان مکتوب کند.

کرامات این امام بزرگوار عمدتا به دو دسته تقسیم میشوند. کرامات با اسناد قوی که مورد تائید دوست و دشمن است و کرامات با اسناد کمی ضعیف تر که فقط شیعیان دو آتشه آن را قبول دارند.

از کرامات حضرت نقل کرده اند که روزی ایشان به قصد کوهنوردی منزل را ترک کردند و مسافتی را پیمودند و چون خسته شدند کوه را صدا کردند، کوه آمد و ایشان را بقل کرد و قلم دوش خودش گذاشت و به جای اول برگشت. این کرامت را متاسفانه جز خودشان شاهدی نیست، اما به جهت معصوم بودن ایشان، این را ازشان قبول میکنیم.

از دیگر کرامات ایشان این بود که نیم ساعت با یک شتر مشاعره کردند. البته چون کل اشعار به زبان شتری بود، از متن مشاعره و برنده و بازنده بودن طرفین اطلاعی نیست. بنا به گفته خودشان شش به هیچ شتر را برده اند و باز هم چون معصوم دروغ نمیگویداز ایشان میپذیریم.

از دیگر کرامات ایشان انجام مجدد شق القمر بوده است. بنا به روایات قوی ایشان در اول شعبان، ماه را از وسط به دو نیم کردند، که متاسفانه به علت عدم امکان رویت ماه در اول ماه شعبان، شاهدی بر این ماجرا نیست. اما اخیرا دانشمندان دو قاچ خوردگی در ماه پیدا کرده اند که احتمالا یکی مال شق القمر اول از حضرت محمد و دومی کار امام نقی بوده است.

از دیگر کرامات ایشان شتر سواری بدون دست به مسافت دویست متر بوده است که این کرامت مورد تائید دوست و دشمن است.

کرامت دیگری که از ایشان نقل است مربوط به پیشگوئی ایشان از سقوط امپراتوری ایران است. بدخواهان این کرامت را به بهانه اینکه امپراتوری ایران بیش از صد سال قبل سقوط کرده بود انکار کرده اند. اما پاسخ کوبنده امام مخالفین را بر جای خود نشاند، ایشان فرمودند "من از قبل میدانستم"

کرامات بیشمار دیگری از ایشان منقول است و از آن جمله سوت دو انگشتی، تکلم به زبان سوسمار و مار، خوردن سه پرس غذا در سه دقیقه و موارد بسیار دیگری که در کتب ریز و درشت نقل شده است.

از کرامات زیارت قبر این بزرگوار هم موارد زیر اثبات شده هستند

درمان نازائی (در مواردی حتی بدون نیاز به شوهر

درمان آکنه و جوش بدون عوارض جانبی

درمان گشادی دریچه آئورت بدون عمل جراحی

کاشت گونه و سر بالا کردن بینی در سه سوت

دکلره، مش و های لایت طبیعی

رفع دائمی موهای زائد

و...

به مناسبت ایام فرخنده باکسینگ دی کلیه خدمات با نصف هزینه انجام میشود.

یک رفع گشادی آئورت ببر، یک دماغ سر بالا کادو بگیر.

تمام خدمات مشابه مرقد رضا با نصف قیمت و کیفیت بالاتر از آنجا در این مکان هم عرضه میشود.

در صورت آوردن بریده آگهی هر امامی، ما قیمت های آنها را با پنج درصد بیت میکنیم.

تهیه و تنظیم متن : روابط عمومی مرقد مطهر امام نقی

Tuesday, November 30, 2010

حکم و روشهای سکس با گاو ماده در اسلام

امروز به حکم زیر برخوردم.

حکم گاوی که با آن وطی شده چیست؟

اگر انسانی با مادّه گاوی وطی(جماع) کند، خوردن گوشت و شیر آن مادّه گاو حرام است، نه نجس، و چون حیوان در اثر این عمل زشت حرام گوشت می‏شود مدفوع(فضله) و ادرار(بول) آن نجس است، ولی بدنش نجس نیست و گوشت و شیرش هم پاک است؛ گرچه خوردن آنها برای انسان حرام است.
حیوان وطی شده را باید ذبح کنند و بدنش را بعد از ذبح آتش بزنند و قیمتش را از کسی که این عمل بد را انجام داده است بگیرند. بچّه‏هایی که پس از این عمل شنیع، مادّه گاو به آنها آبستن می‏شود، حرام گوشت هستند و در همه این مسائل در حکم خود مادرند. ولی بچّه‏ای که در وقت وطی در شکم داشته و به آن آبستن بوده، حرام نمی‏شود و حلال گوشت باقی می‏ماند؛ بنابراین اگر واقعاً از راه یقین یا اطمینان یا قول دو شاهد مرد عادل این مطلب برای شما ثابت شود معامله و فروش گاو و گوساله‏های او باطل بوده و باید پول را به خریدار گاو برگردانید، یا او شما فروشنده را حلال کند و ذمّه وی را بری‏ء نماید.
همه این مسائل و مشکلات در صورتی می‏باشد که یا دو مرد متدیّن با تقوی و عادل خبر دهند یا خود انسان از قول آن منابع موثّق، علم و اطمینان پیدا کنید که آلت انسان در فرج(قُبُل) یا در دُبُر آن حیوان حداقل به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شده است.
والاّ اگر یقین یا اطمینانی نباشد و دو مرد عادل هم شهادت ندهند، آن حیوان و نسل آن حرام نمی‏باشد

نمی دانم که آیا این حضرات اصولا ماده گاو را دیده اند و حکم کرده اند یا ندیده و به صرف ماده بودن آن فکر میکنند قابل همخوابگی است. راستش آن چیزی که من از ماده گاو دیده ام چیزی نیست که به غیر از گاو نر بتواند کس دیگری را تحریک کند. حالا خود ماده گاو یک طرف، در ادامه حکم در مورد ماده گاوی که در موقع همخوابگی آبستن هم باشد صحبت شده است. فقط یک کم تجسم این کار هم باعث از بین رفتن اشتهای جنسی برای مدت نامعلوم میشود.

حالا همه اینها را یک جوری میشود هضم کرد. آن بخش آخرش که میگوید که "دو مرد متدین و باتقوا و عادل" باید شهادت بدهند که یک نفر با این ماده گاو همخوابه شده تا معامله فسخ شود از همه غیر قابل هضم تر است. فکرش را بکنید طرف مشغول سکس با خانم گاو است و دو نفر آدم گنده هم ایستادند و این عملیات محیرالعقول را تماشا میکنند و هیچ چیز به طرف نمیگویند تا وقتی که صاحب گاو، گاو را بفروشد. بعد این دو نفر از آسمان نازل میشوند و شهادت میدهند که چند وقت پیش این گاو مورد عنایت قرار گرفته است.

چون دوستان ممکن است در مورد روشهای انجام این عمل سوال داشته باشند. روشهای امتحان شده این عمل توسط علما، به شرح زیر به عرض میرسد.

روش نردبانی: در این روش مثل بچه آدم یک نردبان را به خانم گاو تکیه میدهید. از آن بالا میروید و کارتان را انجام میدهید. مزیت این روش در سرعت عمل و سادگی پیاده سازی آن است، اما ریسکهای بسیاری را باید در نظر بگیرید از آن جمله حرکت خانم گاو به سمت جلو و سقوط از نردبان، نشستن خانم گاو در هنگام عملیات و نقص عضو دائم و ...

روش چال: در این روش خانم گاو را به چاله ای هدایت میکنید که اختلاف قدتان را با ایشان جبران کند و بعد عملیات را انجام میدهید. از مزایای این روش حذف خطر سقوط میباشد، اما ریسک نشستن خانم گاو کماکان باقی است، ضمن آنکه هزینه پیاده سازی آن به علت هزینه حفر چاله افزایش میابد.

روش اتچمنت: در این روش شما باید خودتان را به خانم گاو اتچ (متصل) کنید. برای پیاده سازی این روش ابزارهای گوناگونی وجود دارد. ابن هشام در کتاب خود به ابزاری اشاره میکند که بر پشت خانم گاو نصب میشود و به کمک دو طناب که از طرفین این دستگاه تا پشت خانم میرود، میتوانید خود را در پشت ایشان مستقر کنید. البته امروزه با عنایت به پیشرفت تکنولوژی میتوانید از چسبهای نواری پهن هم استفاده فرمائید. از مزایای این روش کم خطر بودن آن است چرا که در صورت نشستن خانم گاو دچار نقص عضو نمیشوید و همان زیر خفه شده و خلاص میشوید. اما ریسک این روش آن است که به علت اتصال کامل به مفعول، چنانچه مفعول در هنگام عملیات قصد خروج از خانه را بکند، لاجرم شما نیز به همراه ایشان به وسط خیابان میروید، که ممکن است مردم فکر بد کنند.

البته روشها بسیار متنوع و فرصت این مقاله محدود است، اما روشهای مختلف دیگر که اکثرا توسط علما آزمایش شده و کارائی لازم را نداشته فهرست وار به حضورتان معرفی میگردد تا زحمت امتحان آنها را نکشید. روش داگی استایل (مشکل عدم هماهنگی قد آزار دهنده است)، روش چیر استایل (امکان شکستن صندلی و له شدن بالاست)، روش سیکستی ناین (موارد بالای جویده شدن و قطع عضو) و ...




Monday, November 29, 2010

داستان معراج پیغمبر و اثرات ال اس دی بر مغز و روان

جبرئيل در آنشب بر آنحضرت نازل شد و مركبى را كه‏نامش براق )موجودی که از الاغ بزرگتر و از قاطر كوچكتر بود، داراى دو بال بود و هر گام كه بر ميداشت تا جائى را كه چشم ميديد مى پيمود) بود براى او آورد و رسول خدا«صلی الله علیه و اله‏»بر آن سوارشده و بسوى بيت المقدس حركت كرد،و در راه در چند نقطه‏ايستاد و نماز گذارد،يكى در مدينه و هجرتگاهى كه سالهاى‏بعد رسولخدا«صلی الله علیه و اله‏» بدانجا هجرت فرمود ، و يكى هم مسجدكوفه ، و ديگر در طور سيناء ، و بيت اللحم-زادگاه حضرت‏عيسى علیه السلام و سپس وارد مسجد اقصى شد و در آنجا نماز گذارده‏ و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق رواياتى كه ديگران نقل كرده‏اند ازجمله جاهائى را كه آن آنحضرت در هنگام سير بر بالاى زمين‏مشاهده فرمود سرزمين قم بود كه بصورت بقعه‏اى ميدرخشيد وچون از جبرئيل نام آن نقطه را پرسيد پاسخ داد : اينجا سرزمين قم‏است كه بندگان مؤمن و شيعيان اهل بيت تو در اينجا گرد ميآيندو انتظار فرج دارند و سختيها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
سپس به آسمان دنيا صعود كرد و در آنجا آدم ابو البشر را ديد ، آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان برآنحضرت سلام كرده و تهنيت و تبريك گفتند،و بر طبق روايتى‏كه على بن ابراهيم در تفسير خود از امام صادق علیه السلام روايت كرده ‏رسولخدا«صلی الله علیه و اله ‏»فرمود: فرشته‏اى را در آنجا ديدم كه بزرگتر از اونديده بودم وبر خلاف ديگران چهره‏اى در هم و خشمناك‏داشت و مانند ديگران تبريك گفت ولى خنده بر لب نداشت وچون نامش را از جبرئيل پرسيدم گفت: اين مالك ،خازن دوزخ ‏است و هرگز نخنديده است و پيوسته خشمش بر دشمنان خدا وگنهكاران افزوده ميشود، بر او سلام كردم و پس از اينكه جواب‏سلام مرا داد از جبرئيل خواستم دستور دهد تا دوزخ را بمن نشان‏دهد و چون سر پوش را برداشت لهيبى از آن برخاست كه فضا رافرا گرفت و من گمان كردم ما را فرا خواهد گرفت،پس از وى‏خواستم آنرا به حال خود برگرداند
و سپس فرمود: و از آنجا بگروهى گذشتم كه پيش روى آنها ظرفهائى ازگوشت پاك و گوشت ناپاك بود و آنها ناپاك را مى‏خوردند و پاك راميگذاردند ، از جبرئيل پرسيدم : اينها كيانند؟گفت:افرادى از امت تو هستند كه مال حرام ميخورند و مال حلال را واميگذارند و مردمى‏را ديدم كه لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان راچيده و در دهانشان ميگذاردند،پرسيدم:اينها كيانند؟گفت: اينها كسانى هستند كه از مردمان عيبجوئى مى‏كنند. و مردمان‏ديگرى را ديدم كه سرشان را با سنگ ميكوفتند و چون حال آنها را پرسيدم پاسخداد:اينان كسانى هستند كه نماز شامگاه و عشاءرا نميخوانده و ميخفتند، و مردمى را ديدم كه آتش در دهانشان‏ميريختند و از نشيمنگاهشان بيرون مى‏آمد و چون وضع آنها راپرسيدم،گفت:اينان كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ستم‏ ميخورند،و گروهى را ديدم كه شكمهاى بزرگى داشتند ونمى‏توانستند از جا برخيزند گفتم:اى جبرئيل اينها كيانند؟ گفت:كسانى هستند كه ربا ميخورند،و زنانى را ديدم كه برپستان آويزانند،پرسيدم:اينها چه زنانى هستند؟گفت: زنان‏زناكارى هستند كه فرزندان ديگران را بشوهران خود منسوب‏ميدارند،و سپس بفرشتگانى برخوردم كه تمام اجزاء بدنشان‏تسبيح خدا ميكرد
و از آنجا به آسمان دوم رفتيم و در آنجا دو مرد را شبيه‏بيكديگر ديدم و از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟گفت:هر دوپسر خاله يكديگر يحيى و عيسى عليهما السلام هستند،بر آنها سلام‏كردم و پاسخ داده تهنيت ورود به من گفتند،و فرشتگان زيادى‏را كه به تسبيح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده كردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتيم و در آنجا مرد زيبائى راكه زيبائى او نسبت‏به ديگران همچون ماه شب چهارده نسبت‏بستارگان ديگر بود مشاهده كردم و چون نامش را پرسيدم جبرئيل‏گفت:اين برادرت يوسف است،بر او سلام كردم و پاسخ داد وتهنيت و تبريك گفت،و فرشتگان بسيارى را نيز در آنجا ديدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتيم و مردى را ديدم و چون ازجبرئيل پرسيدم گفت:او ادريس است كه خدا ويرا به اينجاآورده،بر او سلام كرده پاسخ داد و براى من آمرزش خواست، وفرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى پيشين مشاهده كردم وهمگى براى من و امت من مژده خير دادند.......
سپس بآسمان پنجم رفتيم و در آنجا مردى را بسن كهولت‏ديدم كه دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسيدم‏كيست؟جبرئيل گفت: هارون بن عمران است،بر او سلام‏كردم و پاسخ داد،و فرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى ديگرمشاهده كردم.
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتيم و در آنجا مردى گندمگون وبلند قامت را ديدم كه مى‏گفت: بنى اسرائيل پندارند من‏گرامى‏ترين فرزندان آدم در پيشگاه خدا هستم ولى اين مرد از من‏نزد خدا گرامى‏تر است،و چون از جبرئيل پرسيدم:كيست؟ گفت:برادرت موسى بن عمران است،بر او سلام كردم جواب‏داد و همانند آسمانهاى ديگر فرشتگان بسيارى را در حال خشوع‏ديدم.
سپس بآسمان هفتم رفتيم و در آنجا بفرشته‏اى برخورد نكردم‏جز آنكه گفت:اى محمد حجامت كن و به امت‏خود نيزسفارش حجامت را بكن،و در آنجا مردى را كه موى سر وصورتش سياه و سفيد بود و روى تختى نشسته بود ديدم و جبرئيل‏گفت:او پدرت ابراهيم است،بر او سلام كرده جواب داد وتهنيت و تبريك گفت،و مانند فرشتگانى را كه در آسمانهاى‏پيشين ديده بودم در آنجا ديدم،و سپس درياهائى از نور كه ازدرخشندگى چشم را خيره ميكرد،و درياهائى از ظلمت وتاريكى،و درياهائى از برف و يخ لرزان ديدم و چون بيمناك‏شدم جبرئيل گفت:اين قسمتى از مخلوقات خدا است.

در حديث ديگرى فرمود:از آنجا به سدرة المنتهى رسيدم ودر آنجا جبرئيل ايستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو!گفتم : اى‏جبرئيل در چنين جائى مرا تنها مى‏گذارى و از من مفارقت ‏ميكنى؟گفت اى محمد اينجا آخرين نقطه‏اى است كه صعود به آنراخداى عز و جل براى من مقرر فرموده و اگر از اينجا بالاتر آيم پر و بالم ميسوزد ،آنگاه با من وداع كرده و من پيش رفتم تا آنگاه‏كه در درياى نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت ‏به ‏نور وارد مى‏كرد تا جائيكه خداى تعالى ميخواست مرا متوقف‏كند و نگهدارد آنگاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانى گفت.

و در تفسير على بن ابراهيم آمده كه آن وحى مربوط بمسئله‏جانشينى و خلافت على بن ابيطالب علیه السلام و ذكر برخى از فضائل‏آنحضرت بوده ، و در حديث ديگر است كه آن وحى سه چيز بود:1- وجوب نماز2- خواتيم سوره بقره 3- آمرزش گناهان ازجانب خداى تعالى غير از شرك، و در حديث كتاب بصائر است‏كه خداوند نامهاى بهشتيان و دوزخيان را باو داد.
و بهر صورت رسولخدا«صلی الله علیه و اله‏»فرمود:پس از اتمام مناجات باخداى تعالى باز گشتم و از همان درياهاى نور و ظلمت گذشته‏در سدرة المنتهى بجبرئيل رسيدم و به همراه او باز گشتم.

این از داستان معراج...

حالا برویم سراغ اثرات LSD بر انسان

- توهمات دیداری و شنیداری واضح

- دچار نقصان شدن درک زمان، فواصل و وزن (احساس معلق بودن با تحت فشار بودن) و فاصله بین اشیای محیط.

- احساس پیشرفت و موفقیت در موضوع های واقعی شایع است



Thursday, November 25, 2010

این امت چپ بیضه

من گمراه تا همین دیروز نمیدانستم که بین بیضه چپ و راست اینقدر تفاوت وجود دارد. تا اینکه بالاخره این ایمیل دیروز به دستم رسید و من را از تاریکی جهل به نورافکن معرفت رساند.




اصلا این امر بدیهی است. نمی دانم چرا خودم قبلا متوجه نشده بودم. وقتی آدمها چپ دست و راست دست هستند. حتما چپ بیضه و راست بیضه هم هستند دیگر!
فقط سوالی که اینجا پیش می آید این است که این حکم چرا بر اساس یک مرد چپ بیضه طراحی شده است؟ آیا پیامبر چپ بیضه بوده اند؟ آیا این حکم بعد از رحلت پیامبر و بر اساس چپ بیضه بودن قانون گزار طراحی شده است؟ اصولا معیار برای سنجش چپ بیضه بودن چیست؟
البته مطمئنم که اسلام این موارد را کاملا پوشش داده است، چون مربوط به زیر شکم است، اما متاسفانه این حقیر اطلاعات و دانش محدودی در این حوزه حیاتی اسلام دارم. از دوستان اسلام پژوه تقاضای راهنمائی دارم

نکته دیگری که از این متن مشخص میشود این است که دیه قتل یک مرد با قطع دو بیضه آن برابر است و این یعنی که خداوند مرد را با یک متر و هشتاد سانت قد و هشتاد کیلو وزن آفریده است، تنها به این منظور که این دو بیضه بیست گرمی (دوستانی که اطلاع از وزن دقیق ایشان دارند تصحیح فرمایند) را به آن آویزان کند. نکته ای که من متوجه نشده ام این است که این دو عنصر تا این حد با ارزش، چرا در این مکان نامناسب آویزان شده اند. بهتر نبود که این دو عضو ارزشمند را در جمجمه میگذاشتند و این مغز را که اصولا کاربردی در دانش خدا شناسی ندارد را این وسط آویزان میکردند؟

Saturday, November 20, 2010

سخنی با کیا مالک سایت دنباله

قبل از اینکه برویم سر اصل مطلب، لطفا مطلب زیر را بخوانید.

بی خودی المک به مستشار گفته بود که "تو مثل خر میمانی" مستشار، بی خودی را به نظمیه برده بود تا از او شکایت کند. در نظمیه و پیش بلدالملک...

مستشار: آقای بیخودی الملک به بنده توهین کرده اند

بی خودی الملک: نخیر هیچ هم توهین نکردم

مستشار: به نظر شما این توهین نیست که مثلا من بگویم "بیخودی الملک مثل خر میماند" ؟

بلدالملک: پدرسوخته! توی نظمیه همایونی توهین میکنی، بدهم اینجا از سقف آویزونت کنند

مستشار: بابا! جناب بلدالملک بنده که توهین نکردم، گفتم آیا اگر من این جمله ای که بیخودی الملک به من گفته اند به خودشان بگویم توهین محسوب میشود یا نه و میخواستم از آن نتیجه گیری کنم که حرف ایشان توهین بوده است.

بلدالملک: پدر سوخته!! کارت به جائی رسیده که نظمیه را زیر سوال میبری؟ میخواهی ما را بی کفایت نشان دهی. پدر سوخته اصلا این حرفت چه لزومی داشت؟ خوب است من بهت بگویم "مستشار خر است"...بیاید بگیرید این پدرسوخته رو ...

حالا برویم سر اصل مطلب.

کیا جان، صاحب سایت و توانا بر پاک کردن لینکهائی که دوست نداری! من دو روز پیش لینکی گذاشتم که عنوان آن این بود "اگر کسی بگوید "رسول اکرم مثل گاو میماند" توهین است؟" و شما زحمت کشیدی و لینک من را بدون توضیح پاک کردی. در جواب نامه من هم پاسخ دادی که توهین آمیز است و اصلا چه لزومی دارد که این لینک را بگذارم. حالا خواهشم این است که یک بار دیگر مطلب قبلیم را که حذف کردی بخوان

http://magasposts.blogspot.com/2010/11/blog-post_18.html

و با داستان کوتاهی که در بالا گفتم مقایسه کن...

Thursday, November 18, 2010

آیا گفتن جمله "رسول اکرم مثل گاو میماند" توهین محسوب میشود؟

در روزهای اخیر با توجه به داغ شدن بحث توهین، سوالی برایم پیش آمد که دوست دارم از دوستان مسلمان بپرسم.

آیا اگر کسی بگوید "رسول اکرم مثل گاو می ماند" به نظر شما توهین کرده است؟ اگر احتمالا جوابتان مثبت است، میتوانم از شما سوال کنم که چطور وقتی همین رسول اکرم شما، مخالفین خود را کل انعام (مثل چهارپا) مینامد و تازه آن را هم در قران میگذارد تا روزی چندین بار مسلمین با آواز آن را سر دهند، گلوی خود را پاره نمیکنید؟

یک سوال دیگر، چرا وقتی رئیس جمهورتان در پیروی از رسولتان به مخالفینش میگوید "بزغاله" بعضی از شما گلو پاره میکنید و های های توهینتان بلند میشود.

آیا فحش فقط وقتی که به شما یا بر خلاف عقیده شما باشد توهین است؟

البته من شخصا معتقد نیستم که رسول اکرم مثل گاو می ماند و در نوشته دوستانی هم که خروار خروار منفی توهین آمیز گرفته اند، توهینی در این حد ندیده ام. اما خوب است کمی در این مورد فکر کنیم

Tuesday, November 16, 2010

اسلام دین رافت

موضوع انشای من : اسلام دین رافت است...

و البته واضح و مبرهن است که اسلام دین رافت است. ما خودمان این را از پدرمان شنیده ایم و ایشان هم از پدرشان شنیده اند. پس همیجوری هم مشخص است که دین رافت است. اما با این وجود مستنداتی از قران را برای کوردلانی که نمیفهمند قرار میدهم. البته خدا خودش روی دل های این بدبختها مهر زده و چیز خاصی داخل نمیشود، ولی به هر حال ما باید این ده خط انشا را یکجوری پر کنیم.

اولین نشانه اش آیه 198 سوره بقره است که میگوید

وُ قاتلوا في سبيل الله
یعنی همه را دوست داشته باشید و به هم احترام بگذارید حتی اگر طرف سیبیلو بود به او نخندید

دومین نشانه از سوره انفال است که میگوید
واعدو والهم مااستطعتم من قوه
یعنی اینکه تا جائیکه میتوانید با کودکان خود مهربان باشید و بگذارید بازی کنند و هی نگوئید باطریش تموم میشه

سومیش هم از بقره است که میگوید
و قاتلواهم حتي لاتكون فتنه
یعنی اینکه فتنه گران را با زبانی خوش به راه راست هدایت کنید و از تجاوز به آنها بپرهیزید

در سوره توبه هم میفرمایند
فقاتلوا ائمه الكفر
که یعنی با عمه کفار کاری نداشته باشید

خوب دیگر ده خط انشای ما تمام شد. امیدوارم همواره واقع بین باشید و الکی به چیزی گیر ندهید.

حفظ آخرین سنگر دموکراسی

باز هم کاربران سایت بالا رفت و سرعتش پائین آمد.
یادم می آید یک سال و اندی پیش، بالاترین هم همین وضعیت را داشت که با یک فراخوان کمک، همین کفاری که الان تقریبا همه از بالاترین اخراج شده اند (و یا سیاست سکوت اختیار کرده اند)، به سایت کمک کردند تا بر روی سرورهای آمازون پورت شود. بعد از آن تاریخ تا به امروز -حداقل من- مشکل سرعت را در بالاترین ندیده ام.
به کیا و مهیار گرامی پیشنهاد میکنم که برای حفظ این آخرین سنگر دموکراسی، برای دریافت کمک فراخوانی بدهند تا همه بتوانیم در آن شرکت کرده و سایت را بر روی یک سرور قدرتمند منتقل کنیم تا برای همیشه مشکل کندی این سایت عزیز حل شود.

Sunday, November 14, 2010

تشرف سایت بالاترین به دین مبین اسلام

همین الان توی بالاترین خواندم که این سایت به صورت موقت از ورود لینکهای ضد مذهب به صفحه اول جلوگیری میکند و به صورت غیر عادی هجوم لینکهای مذهبی در آن شروع شده است.
ضمن تبریک به جناب بالاترین به مناسبت تشرف به دین مبین اسلام، از کلیه برادران ارزشی مقیم دنباله دعوت میشود برای شرکت در جشن ختنه سوران این سایت اخیرا ارزشی شده شرکت فرمایند.
ساندیس به وفور بخش خواهد شد.


پ ن... امیدوارم که سایت را به سپاه نفروخته باشند. به هر حال کاربرانی که از ایران متصل میشوند، بهتر است بیشتر احتیاط کنند.

لقمان حکیم

لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت "به تو چه! آب را بریز همان جائی که میسوزد" گفتند این چه ادب است که آموختی. گفت من عمری ادب از بی ادبان آموختم، اما این یک نفر من را هم تحت تاثیر قرار داد.
قابل توجه دوستانیکه به شوخی یا جدی صحبتهای احمدی نژاد را نقل قول میکنند و به سادگی میگویند " به قول احمدی نژاد" و بعد از آن هرچه که میخواهند بار طرف مقابل میکنند.
بیائیم اگر رفتاری زشت است، آن را تکرار نکنیم تا فرهنگمان را آنطور که شایسته است حفظ کنیم.

Wednesday, November 10, 2010

شعرهائی برای استقبال از مقامات در شهرها

با توجه به نوشتن شعر اردلان سرفراز (با اجرای زیبای ابی) برای استقبال از آیت الله خامنه ای، شعرهای زیر برای استقبال از سایر مقامات پیشنهاد میگردد




Tuesday, November 9, 2010

رفتار عجیب مردم فرانسه

بعد از جنگ جهانی و اشغال فرانسه توسط نیروهای آلمان برخی از مردم آنجا رفتارعجیبی پیدا کرده اند.

این عده نام فرزندان خود را هیتلر میگذارند. برخی کار را از این هم فراتر برده و نام آن زبان بسته را نوکرهیتلر و یا کنیز هیتلر میگذارند.

نصف این جماعت هنوز برج ایفل را ندیده اند ولی سالی سه مرتبه میروند و دیوار برلین را بازدید میکنند.

با اینکه اکثرشان اصلا آلمانی بلد نیستند روزی چند مرتبه رو به دیوار برلین به زبان آلمانی دعا میخوانند.

آنهائیکه که بر اثر تجاوز ارتشیان آلمان به اجدادشان دورگه آلمانی فرانسوی شده اند، یک شال اس اس به کمرشان میبندند تا همه بدانند که اینها از پدر آلمانی و بر اثر تجاوز به دنیا آمده اند و البته به این امر افتخار هم میکنند.

یک عکس از یک جوان خوشتیب و خوش هیکل را توی خانه اشان قاب کرده اند و میگویند این عکس هیتلر است و به آن احترام میگذارند. هرچقدر هم دیگران عکس واقعی هیتلر را نشانشان میدهند، زیر بار نمیروند و میگویند اصلا هیتلر سبیل نداشته!!

اگر هم روزی یکی از آنها از این وضع خسته شود و بگوید "گور پدر هرچی آلمانی" آنقدر به لینکش منفی "توهین آمیز" میدهند و گزارش نژادپرستی برایش رد میکنند که لینک حذف شود.

به یزدان که گر این مردم فرانسه خرد داشتند...


Tuesday, November 2, 2010

بزرگراه قمبل

با توجه به طرح رئیس جمهور برای نامگزاری بزرگراه خرم آباد- پل زال به بزرگراه خرم زال، نامهای زیر برای بزرگراه های بعدی پیشنهاد میگردد

قمبل برای بزرگراه قم-بابل
چمدان برای بزرگراه چاه بهار-همدان
زنبیل برای بزرگراه زنجان-اردبیل
کونجان برای بزرگراه کوهدشت-رفسنجان
تبرشهر برای بزرگراه تبریز-نوشهر
گراز برای بزرگراه گناوه-شیراز
پشم برای بزرگراه پاوه-قشم
پستان برای بزرگراه پاوه-کردستان

Wednesday, October 27, 2010

خاطره آیت الله جنتی از ارتباط با ارواح

اواخر سال 1339 در محضر علامه طباطبائی در بحثی پیرامون ارواح شرکت داشتم. در اواسط جلسه علامه از جمعیت حاضر پرسیدند "چند نفر از شما به روح اعتقاد دارد؟" تقریبا تمام جمعیت دستشان را بلند کردند. علامه مجددا سوال کردند "چند نفر از شما روح دیده اند؟" اینبار تعداد انگشت شماری دست خود را بلند کردند. علامه خوشحال شدند و پرسیدند "چند نفر از شما با روح صحبت کرده است؟" اینبار فقط آیت الله جنتی دستشان را بلند کردند. با اشاره علامه ایشان توضیح دادند که در کشتی با روح صحبت کرده اند. علامه با تعجب پرسید "آیا تا به حال روح را لمس هم کرده ای؟" آیت الله جنتی پاسخ دادند "بله معمولا شبها روح توی کشتی من را روی شکم میخواباند و پشتم را ماساژ میداد" علامه در حالیکه چشمهایشان از تعجب گرد شده بود از آیت الله جنتی خواهش کرد که به جلوی تریبون تشریف بیاورند و ماجرای خودشان را برای جمع حاضر تعریف کنند. آیت الله جنتی با قدمهای استوار به سمت تریبون آمدند. وقتی به جلوی تریبون رسیدند، علامه از ایشان پرسید "میتوانید برای جمع حاضر توضیح بدهید که از چه موقع شروع به دیدن ارواح کردید؟" آیت الله جنتی با نگاه متعجب رو به علامه کرد و پرسید "روح؟؟!" علامه فرمودند "بله روح! همان روحی که در موردش صحبت میکردید" آیت الله جنتی گفتند "ببخشید من عقب سالن نشسته بودم صدای شما را درست نشنیدم و فکر کردم که شما گفتید نوح!!، شرمنده شما، من تا حالا روح ندیده ام"

نقل است که بعد از آن جلسه کذائی ساواک دستور منع تعقیب آیت الله را صادر کرد و ایشان در پناه حق و دعای خیر نوح سالیان سال به سلامت زیستند.

Wednesday, August 18, 2010

ماه مهمانی خدا

ماه رمضان را ماه مهمانی الله نام نهاده اند. من اصولا از مهمانی رفتن خیلی خوشم نمی آید، مخصوصا که صاحبخانه با ساعت داخلی بدن خودش یا سایر مدعوین بخواهد غذا بدهد و ساعت رسمی کشور سرش نشود.

یادم می آید، منزل یکسری از اقوام و آشنایان که مهمانی نهار بود، بعضی از مهمانها تازه ساعت دو نیم بعد از ظهر قدم رنجه میکردند و تشریف می آوردند (و البته استدلال میکردند که تازه ساعت، یک و نیم قدیم است) و چون خودشان معمولا ساعت دو نهار میخوردند – و ساعت رسمی کشور هم اصولا در آن ایالت خاص به رسمیت شناخته نمیشد- به نظرشان کارشان کاملا طبیعی بود. چقدر فراری و متنفر بودم از آن مهمانیها. از ساعت دوازده به بعد، ساعت بخور و بخوابم شروع به زنگ زدن و سرم شروع به گیج رفتن میکرد. دیگر صحبتهای سایر مدعوین را –که اگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم به پائین تنه و اسلام مربوط نمیشد، حتما در ارتباط با بالا و پائین رفتن قیمت زمین یا خانه اشان بود- را به صورت منقطع میشنیدم. صدای جیغ و هیاهوی قسمت زنانه –اشتباه نشود، مهمانی بود، حمام و دستشوئی نبود، ولی در آن ایالت خاص، زنها و مردها در مهمانی ها هم از هم جدا بودند- مثل موزیک متن فیلمهای ترسناک توی مغزم میپیچید. به نظرم می آمد که یک نفر با اره برقی دارد، توی قسمت زنانه خانمها را تکه تکه میکند. تا بالاخره ساعت دو نیم که آخرین میهمانها هم با سلام و صلوات تشریف می آوردند و سفره انداخته میشد.

حالا این مهمانی الله هم همان وضعیت را دارد. ساعت سه صبح، که سگ را چوب بزنند از رختخواب بیرون نمی آید صبحانه میدهند، به طوری که خیلی ها قید آن را میزنند. بعد هم چهارده، پانزده ساعت گرسنگی و تشنگی و بعد تازه نهار را ساعت شش و هفت شب سرو میکنند. مدعوین گرسنه و تشنه، مثل گرگهائی که در یک آن، خودشان را وسط گله گوسفندها میبینند، بی رحمانه شروع به خوردن و نوشیدن میکنند و معده ای که این همه ساعت خالی بوده را در عرض بیست دقیقه مملو از غذا میکنند. واقعا صحنه ملکوتی ایجاد میشود، مثل جشن وایکینگها بعد از فتح یک شهر میماند، فقط به جای شراب، نوشیدنی های بی خاصیت نوشیده میشود و به جای صدای زنان زیبای آوازه خوان، صدای نکره دعای عربی بعد از افطار می آید. توی این مهمانی، میزبان عزیز آنقدر مهمان نواز تشریف دارند، که اگر یکی از مدعوین، بین دو وعده تصمیم به نوشیدن یا خوردن کند، هشتاد ضربه شلاق میخورد تا یادش باشد، مهمانی الله جای تخطی نیست.

این رسم، به جا مانده از اعراب جاهلیت و رسمی قومیست و از زمره احکامی است که محمد فقط آن را تائید کرده است. یعنی ابولهب هم روزه گیر بوده است و در واقع این حکم ربط مستقیمی حتی به الله هم ندارد. ولی جالب استدلال های پزشکان مسلمان است که دو هزار خاصیت برای این عمل برشمرده اند و آن را دستور الهی میدانند -پزشکان غربی همه معتقد به این هستند که این عمل مضراتش بسیار بیشتر از فواید آن است- اما در فضای آزاد دینی، این صحبتها نباید به گوش برسد، که دین جای تعقل نیست.

Saturday, June 26, 2010

یک مسلمان منطقی

یک روز دو نفر بر سر 10 هزار تومان شرط بندی میکنند که کدامیک میتوانند بزرگترین دروغ را بگویند. اولی میگوید "لاریجانی گفته که قانون اساسی بر اساس رای ملت بوده و الان هم ملت خواستار تعدیل قدرت ولی فقیه میباشند و باید دوباره قانون به رای گذاشته شود. از آن طرف هم احمدی نژاد هم به خاطر تقلب در انتخابات از مردم عذرخواهی کرده و رفته موسوی را آورده به جای خودش رئیس جمهور کرده است. مصباح یزدی هم دستور داده چاه جمکران را سیمان بگیرند تا خرافات احمقانه از ایران جمع بشود."

دومی در حالیکه سرش را میخاراند شروع کرد "یک روز یک مسلمان منطقی..." در همین جا اولی حرفش را برید و گفت "بیا این ده هزار تومانت را بگیر...تو بردی"

Wednesday, June 23, 2010

زلزله نیویورک و تورنتو و ایمان آوردن من به الله

زلزله ای به قدرت پنج و نیم درجه در مقیاس ریشتر شهرهای شمال آمریکا و جنوب کانادا را لرزاند. شهرهای نیویورک و تورنتو که مرکزیت و محوریت جنبش بوب کوئیک (یا همان ممه لرزه) را بر عهده داشتند به اذن خدا لرزیدند تا بار دیگر کوردلان نشانه ای دیگر از قدرت لایزال الله را ببینند. اما افسوس و صد افسوس که همانطور که خداوند کریم در قران اشاره کرده است بر دل آنها قفل زده تا نشانه ها در آن فرو نرود.

من یکی که دیگر قفل از دلم برداشته شد و نشانه های الله کاملا در من فرو رفت و از همین بلاگ اعلام میکنم که به حقانیت الله و تمام دار و دسته اش ایمان آوردم. دیگر توی بحثهای کافری روی من حساب نکنید، خودتان هم بروید پیش کلید ساز تا این قفلی که الله به دلتان بسته را یک جوری باز کند تا نشانه ها بتوانند خوب فرو بروند. بلکه عبرتی باشد برای شما!

Thursday, June 3, 2010

اندر مضرات خداباوری

در سالهای دور دو کشتی بر روی دریا دچار توفان شدند. یکی کشتی خدا باوران و دیگری کشتی خدا ناباوران. ساکنین کشتی خدا باوران با دیدن امواج سهمگین، مشغول دعا و مناجات با خدا شدند و از او یاری خواستند و ساکنین کشتی خداناباوران با دیدن امواج مشغول چاره جوئی. هر دو کشتی بر اثر برخورد با صخره ها سوراخ شدند. خدا باوران سخت تر مشغول عبادت شدند و همه منتظر بودند تا خدا کاری برایشان بکند و خداناباوران سخت تر آبها را با هرچه در دستشان بود به بیرون کشتی میریختند. کشتی خداباوران در کمتر از یک ساعت به صورت کامل زیر آب رفت ولی کشتی خداناباوران به خاطر تخلیه شدن آبش به زیر آب نرفت و آنها نجات پیدا کردند.

خدا موجودی موهومی است که بشر در ذهن خود او را خلق کرده است. او را خلق کرده تا هر وقت که فکر میکند کاری سخت یا غیر ممکن است، آن را از او بخواهد. اما این موجود خیالی، هیچوقت از خیال بالاتر نرفته است. بیائیم به جای مناجات، مطالعه کنیم، به جای عبادت، کار کنیم و به جای خدا، خود را باور کنیم.

Sunday, May 23, 2010

طرح مبارزه با نوامیس مردم

به تازگی طرحی در تهران راه افتاده است با عنوان "طرح مبارزه با مزاحمین نوامیس مردم". داشتم خبرش را برای همسر و پسرم میخواندم و عکسها را به آنها نشان میدادم، که

پسرم پرسید "بابا نوامیس مردم یعنی چی؟"

گفتم "یعنی زن و بچه مردم"

گفت "پس چرا دارند باهاشون مبارزه میکنند، مگر زن و بچه مردم چه گناهی کرده اند؟"

خواستم توضیح بدهم که این در این طرح با مزاحمان قرار است مبارزه شود که متوجه شدم با عکسهائی که دارد میبیند، خیلی هم بی ربط نگفته است. با توجه به نوع اجرای این طرح بنده پیشنهاد میکنم که نام طرح را به "طرح مبارزه با نوامیس مردم" تعویض کنند و یا اگر خیلی اصرار دارند که کماکان نام مزاحمین هم در عنوان حفظ شود میتوانند از نام "طرح مبارزه مزاحمین با نوامیس مردم" استفاده کنند. اینجوری نام خودش گویای همه چیز هست و والدین را برای انطباق نام طرح و عکسهای آن به دردسر نمی اندازند.

Sunday, May 16, 2010

من که این بازترین پنجره را میبستم، بگذارم برم؟

من احمد منوچهری، کاربر قدیمی دنباله هستم. من تنها کسی بودم که در دنباله حرف حساب میزد، بقیه همش چرت و پرت میگفتند. اصلا از هجدهزار عضو دنباله حداقل نصفش برای گل روی من می آمدند آنجا. متاسفانه حدود یک ماه پیش با یک اتهام واهی، کاربر من را بستند. به من اتهام زده بودند که چند تا آیدی داری. من برای مهیار مستندات پزشکی هم فرستاده بودم. بر اساس این مستندات دکترم تائید کرده بود که من چند شخصیتی هستم. خوب هر شخصیت من برای خودش نیاز به یک آیدی دارد و ما همه توی یک خانه زندگی میکنیم و آی پی هایمان مثل هم است. مهیار هم قبول کرده بود و قول داده بود که اگر قرص هایم را سر وقت بخورم، آی دی های من را نبندد، ولی نامردی کرد و بست. حیف که شخصیت پنجمم، عصبانی شد و نسخه های دکتر را سوزاند و به آی دیم هم دسترسی ندارم، وگرنه همه را نشان میدادم و آبروی مهیار را میبردم.

من یک شخصیت اصلی دارم که ساندیس خیلی دوست دارد، اما این شخصیتم خیلی دنباله باز نبود، چون اصلا آنجا ساندیس نمی دادند. البته با شخصیت سومم که یک روشنفکر نمای ریاضی دان مقیم خارج از کشور بود هم، حال میکردم. این شخصیتم بر خلاف بقیه شخصیتهایم کلا دریده و بد دهن نبود، ولی وقتی کسی توی کامنتها با من کل کل میکرد، بعضی وقتها شخصیتهایم قاطی میشد و کار به دفاع مشروع یا همان فحش خواهر و مادر میکشید. ولی خدا را شاهد میگیرم که با این شخصیت سومم به کسی توهین نکرده ام. تازه کلی هم چیز به همه یاد داده ام. این شخصیت اولم گاهی وقتها دریده میشد و آبروبری میکرد. خوب این را میبستید، به این شخصیت سومم که اینقدر هم نازنین بود و تازه به قول خودم هم شطرنج باز ماهری بود، چه کار داشتید؟

یک سخن هم با کاربران دنباله دارم. من سه سال آزگار به جای کتک زدنتان نشستم و لینکهایتان را به گند کشیدم. خودتان نخواستید، حالا من دیگر به دنباله نمی آیم و شخصیت اولم را میفرستم از بازترین پنجره خوابگاه پرتتان کند بیرون، دستتان بیاید که یک من ماست چقدر کره داره. از این به بعد هم میروم همان سایتهای انگلیسی پلی بوی و پنیس دات کام، چون فهمیدم که سایتهای فارسی جنبه وجود من را ندارند. البته اینهائی که میگویم، یک وقت خیال نکنید جائی از من سوخته، نه اصلا اینها همه مثل آب بینی بز و عطسه شتر میماند، وگرنه من کجا و منت کشی کجا.

اطلاعیه سندیکای خران تهران و حومه در مورد مقام رهبری

بسم رب الانعام

اخیرا مشاهده گردیده که بعضی از سودجویان با استفاده از حسن شهرت اعضای این سندیکا، با اتلاق کلمه خر به مقام رهبری،، قصد وارد کردن ایشان به این سندیکا را دارند. لذا جهت تنویر افکار عمومی، ضمن رد هرگونه وابستگی ایشان به این سندیکا، تفاوتهای ایشان را با اعضای این سندیکا به شرح زیر به عرض میرساند.

الف- اعضای این سندیکا از مردم کتک میخورند و عرعر میکنند، مقام رهبری مردم را کتک میزند و عرعر میکند

ب- اعضای این سندیکا علیرغم حسن شهرتی که به واسطه توان جنسی دارند، اهل تجاوز نیستند، مقام رهبری علیرغم تعطیل بودن موضع مربوطه، عشقشان تجاوز است

ج-اعضای این سندیکا همگی خام گیاه خوار هستند، مقام رهبری در جوانی مرده خوار بوده اند و اخیرا خونخوار

د-در صورت سقط شدن هریک از اعضای این سندیکا، باری که ایشان میبردند به گرده مردم می افتد، در صورت سقط شدن مقام رهبری، بارهائی که ایشان برگرده مردم گذاشته است از گرده آنها ساقط میشود.

ه- اعضای این سندیکا همگی چهار دست و پا دارند، مقام رهبری سه دست و پا دارند

و- اعضای این سندیکا فقط سایر اعضا را خر فرض میکنند، مقام رهبری همه دنیا را خر فرض میکند

با توجه به این تفاوتهای آشکار، از تمام ملت نسبتا در صحنه ایران خواهشمند است از بکار بردن واژه خر در موقع خطاب قرار دادن مقام رهبری اجتناب فرمایند.