Tuesday, December 14, 2010

آیا میدانستید که کشف حرکت وضعی زمین از اکتشافات حضرت علی بوده است؟

چند روز پیش مطلبی در بلاگم گذاشتم که واکنش دوستان عزیز منوچ و بابک را برانگیخت. اینان مدعی بودند که علمای اسلامی همه میدانستند که زمین کروی است و از حرکت وضعی آن اطلاع کامل داشتند.
با تحقیقی که در این رابطه کردم، متوجه شدم که حق با این دوستان بوده است و در واقع کاشف اصلی حرکت وضعی زمین حضرت علی بوده اند، اما بنگاه های خبرپراکنی غربی با تردستی، این کشف بزرگ را به گالیله بسته اند.
اما اصل داستان چه بوده است.
علی از کودکی بسیار کنجکاو بود و والدین او هرگز نتوانسته بودند با پاسخ هائی نظیر "لک لک تو را آورده" او بپیچانند. روحیه کنجکاو و جستجوگر علی همواره باعث پیشرفت علمی او میشد.
در جوانی و بر سر قضیه بنی قریضه، هنگامی که حضرت مشغول گردن زدن یهودیان بودند، متوجه شدند که فرقی نمیکند که سر متعلق به یک انسان بزرگسال باشد یا یک بچه، در هر دو صورت تنها سه ثانیه طول میکشد تا از بالای چاله به کف آن سقوط کند. روایت است که حضرت این امر را با ششصد کله امتحان کردند و میانگین زمان سقوط را یادداشت کردند. بعد از آن شبانه به درون چاه رفتند و نتایج را بررسی کردند. برای ایشان حیرت آور بود که چرا یک کله 400 گرمی بچه با همان سرعت یک کله دو کیلوگرمی یک بزرگسال سقوط میکند.
روایت است که روزی حضرت مشغول آزمایش بودند. برای این آزمایش ایشان بر بالای شتری رفته بودند و ذوالفقار و خنجر دستی خود را همزمان رها میکردند و از به زمین رسیدن همزمان آنها لذت میبردند. در همین هنگام ابوبکر بر ایشان وارد آمد و پرسید "چه میکنی ای علی" و علی آزمایش را برای ابوبکر توضیح دادند و گفتند "به الله سوگند که اگر فشار هوا وجود نداشت، موی بیضه شتر و چکش هم با هم به زمین میرسیدند" ابوبکر در حالیکه نگاه عاقل اندر سفیهی به حضرت میکرد گفت " جمعش کن بابا!! پیغمبر فرستاده بیام دنبالت. گفته بگم در خیبر خیلی محکمه نیاز به یک خر زور داریم که بشکندش...یاالله پاشو بیا بریم"
حضرت در تمام دوران جوانی بر روی این تئوری کار کردند، حتی در روایات هست که در حجه الوداع، بعد از اعلام مولی بودن ایشان توسط پیامبر، ایشان به پیامبر فرمودند، دو دقیقه بگو این جحازهای شتر را جمع نکنند تا من بروم ذوالفقار و خنجرم را بیاورم و از این بالا بیندازم پائین. که پیامبر مانع شدند و گفتند "نکن این کار ها را علی. مردم میگویند مگر دختر طرف عیب و ایرادی داشت که دادندش به این"
القصه، بعد از وفات پیامبر همه یاران وی به دور علی آمدند و گفتند باید خلیف بشوی. اما علی گفت "من تا این پایان نامه ام را ننویسم، خلیف بشو نیستم".
نقل است که عثمان به تئوری حضرت علاقه مند بودند و اکثرا در هنگام آزمایشات ایشان، در محل حاضر میشدند. یک روز در هنگام آزمایش شمشیر حضرت تا دسته به عثمان فرو رفت و وی را بکشت. نقل است که حضرت هرچه گفت که آزمایش بوده و ... به خرج بعضی ها نرفت و فکر کردند حضرت عثمان را کشته است. اما به هر حال بعد از آن وقت، تدوین تئوری حضرت کامل شد و آن را به مردم ارائه کردند. برخی آن را پذیرفتند و بعضی نپذیرفتند و از خوارج شدند. اینان اعتقاد داشتند که وقتی خدا در قران میفرماید که "ما ماه و خورشید را توی مدارشان قرار دادیم و اجازه نمیدهیم از هم جلو بزنند" لابد یک چیزی حالیش بوده است و علی دارد حرف مفت میزند. میگویند بعد از صفین، وقتی که علی از خلافت خلع شد، پایش را به زمین کوبید و خطاب به زمین گفت "اشکال ندارد، اما تو بچرخ"
بالاخره تندروهای خارج شده از تئوری حضرت، تصمیم گرفتند که حضرت را به شهادت برسانند و ضربه ای در سر نماز بر فرق ایشان وارد کردند. اولین کلمه ای که حضرت بعد از ضربت گفتند این بود "دیدید گفتم میچرخد؟"
متاسفانه این اسناد را معاویه از بین برد تا معلوم نشود چه در و جواهری بوده است این علی. اما گالیله اسناد را معلوم نیست از کجا پیدا میکند و کشف حضرت را به نام خودش ثبت میکند

No comments:

Post a Comment