Wednesday, August 18, 2010

ماه مهمانی خدا

ماه رمضان را ماه مهمانی الله نام نهاده اند. من اصولا از مهمانی رفتن خیلی خوشم نمی آید، مخصوصا که صاحبخانه با ساعت داخلی بدن خودش یا سایر مدعوین بخواهد غذا بدهد و ساعت رسمی کشور سرش نشود.

یادم می آید، منزل یکسری از اقوام و آشنایان که مهمانی نهار بود، بعضی از مهمانها تازه ساعت دو نیم بعد از ظهر قدم رنجه میکردند و تشریف می آوردند (و البته استدلال میکردند که تازه ساعت، یک و نیم قدیم است) و چون خودشان معمولا ساعت دو نهار میخوردند – و ساعت رسمی کشور هم اصولا در آن ایالت خاص به رسمیت شناخته نمیشد- به نظرشان کارشان کاملا طبیعی بود. چقدر فراری و متنفر بودم از آن مهمانیها. از ساعت دوازده به بعد، ساعت بخور و بخوابم شروع به زنگ زدن و سرم شروع به گیج رفتن میکرد. دیگر صحبتهای سایر مدعوین را –که اگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم به پائین تنه و اسلام مربوط نمیشد، حتما در ارتباط با بالا و پائین رفتن قیمت زمین یا خانه اشان بود- را به صورت منقطع میشنیدم. صدای جیغ و هیاهوی قسمت زنانه –اشتباه نشود، مهمانی بود، حمام و دستشوئی نبود، ولی در آن ایالت خاص، زنها و مردها در مهمانی ها هم از هم جدا بودند- مثل موزیک متن فیلمهای ترسناک توی مغزم میپیچید. به نظرم می آمد که یک نفر با اره برقی دارد، توی قسمت زنانه خانمها را تکه تکه میکند. تا بالاخره ساعت دو نیم که آخرین میهمانها هم با سلام و صلوات تشریف می آوردند و سفره انداخته میشد.

حالا این مهمانی الله هم همان وضعیت را دارد. ساعت سه صبح، که سگ را چوب بزنند از رختخواب بیرون نمی آید صبحانه میدهند، به طوری که خیلی ها قید آن را میزنند. بعد هم چهارده، پانزده ساعت گرسنگی و تشنگی و بعد تازه نهار را ساعت شش و هفت شب سرو میکنند. مدعوین گرسنه و تشنه، مثل گرگهائی که در یک آن، خودشان را وسط گله گوسفندها میبینند، بی رحمانه شروع به خوردن و نوشیدن میکنند و معده ای که این همه ساعت خالی بوده را در عرض بیست دقیقه مملو از غذا میکنند. واقعا صحنه ملکوتی ایجاد میشود، مثل جشن وایکینگها بعد از فتح یک شهر میماند، فقط به جای شراب، نوشیدنی های بی خاصیت نوشیده میشود و به جای صدای زنان زیبای آوازه خوان، صدای نکره دعای عربی بعد از افطار می آید. توی این مهمانی، میزبان عزیز آنقدر مهمان نواز تشریف دارند، که اگر یکی از مدعوین، بین دو وعده تصمیم به نوشیدن یا خوردن کند، هشتاد ضربه شلاق میخورد تا یادش باشد، مهمانی الله جای تخطی نیست.

این رسم، به جا مانده از اعراب جاهلیت و رسمی قومیست و از زمره احکامی است که محمد فقط آن را تائید کرده است. یعنی ابولهب هم روزه گیر بوده است و در واقع این حکم ربط مستقیمی حتی به الله هم ندارد. ولی جالب استدلال های پزشکان مسلمان است که دو هزار خاصیت برای این عمل برشمرده اند و آن را دستور الهی میدانند -پزشکان غربی همه معتقد به این هستند که این عمل مضراتش بسیار بیشتر از فواید آن است- اما در فضای آزاد دینی، این صحبتها نباید به گوش برسد، که دین جای تعقل نیست.