Tuesday, November 30, 2010

حکم و روشهای سکس با گاو ماده در اسلام

امروز به حکم زیر برخوردم.

حکم گاوی که با آن وطی شده چیست؟

اگر انسانی با مادّه گاوی وطی(جماع) کند، خوردن گوشت و شیر آن مادّه گاو حرام است، نه نجس، و چون حیوان در اثر این عمل زشت حرام گوشت می‏شود مدفوع(فضله) و ادرار(بول) آن نجس است، ولی بدنش نجس نیست و گوشت و شیرش هم پاک است؛ گرچه خوردن آنها برای انسان حرام است.
حیوان وطی شده را باید ذبح کنند و بدنش را بعد از ذبح آتش بزنند و قیمتش را از کسی که این عمل بد را انجام داده است بگیرند. بچّه‏هایی که پس از این عمل شنیع، مادّه گاو به آنها آبستن می‏شود، حرام گوشت هستند و در همه این مسائل در حکم خود مادرند. ولی بچّه‏ای که در وقت وطی در شکم داشته و به آن آبستن بوده، حرام نمی‏شود و حلال گوشت باقی می‏ماند؛ بنابراین اگر واقعاً از راه یقین یا اطمینان یا قول دو شاهد مرد عادل این مطلب برای شما ثابت شود معامله و فروش گاو و گوساله‏های او باطل بوده و باید پول را به خریدار گاو برگردانید، یا او شما فروشنده را حلال کند و ذمّه وی را بری‏ء نماید.
همه این مسائل و مشکلات در صورتی می‏باشد که یا دو مرد متدیّن با تقوی و عادل خبر دهند یا خود انسان از قول آن منابع موثّق، علم و اطمینان پیدا کنید که آلت انسان در فرج(قُبُل) یا در دُبُر آن حیوان حداقل به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شده است.
والاّ اگر یقین یا اطمینانی نباشد و دو مرد عادل هم شهادت ندهند، آن حیوان و نسل آن حرام نمی‏باشد

نمی دانم که آیا این حضرات اصولا ماده گاو را دیده اند و حکم کرده اند یا ندیده و به صرف ماده بودن آن فکر میکنند قابل همخوابگی است. راستش آن چیزی که من از ماده گاو دیده ام چیزی نیست که به غیر از گاو نر بتواند کس دیگری را تحریک کند. حالا خود ماده گاو یک طرف، در ادامه حکم در مورد ماده گاوی که در موقع همخوابگی آبستن هم باشد صحبت شده است. فقط یک کم تجسم این کار هم باعث از بین رفتن اشتهای جنسی برای مدت نامعلوم میشود.

حالا همه اینها را یک جوری میشود هضم کرد. آن بخش آخرش که میگوید که "دو مرد متدین و باتقوا و عادل" باید شهادت بدهند که یک نفر با این ماده گاو همخوابه شده تا معامله فسخ شود از همه غیر قابل هضم تر است. فکرش را بکنید طرف مشغول سکس با خانم گاو است و دو نفر آدم گنده هم ایستادند و این عملیات محیرالعقول را تماشا میکنند و هیچ چیز به طرف نمیگویند تا وقتی که صاحب گاو، گاو را بفروشد. بعد این دو نفر از آسمان نازل میشوند و شهادت میدهند که چند وقت پیش این گاو مورد عنایت قرار گرفته است.

چون دوستان ممکن است در مورد روشهای انجام این عمل سوال داشته باشند. روشهای امتحان شده این عمل توسط علما، به شرح زیر به عرض میرسد.

روش نردبانی: در این روش مثل بچه آدم یک نردبان را به خانم گاو تکیه میدهید. از آن بالا میروید و کارتان را انجام میدهید. مزیت این روش در سرعت عمل و سادگی پیاده سازی آن است، اما ریسکهای بسیاری را باید در نظر بگیرید از آن جمله حرکت خانم گاو به سمت جلو و سقوط از نردبان، نشستن خانم گاو در هنگام عملیات و نقص عضو دائم و ...

روش چال: در این روش خانم گاو را به چاله ای هدایت میکنید که اختلاف قدتان را با ایشان جبران کند و بعد عملیات را انجام میدهید. از مزایای این روش حذف خطر سقوط میباشد، اما ریسک نشستن خانم گاو کماکان باقی است، ضمن آنکه هزینه پیاده سازی آن به علت هزینه حفر چاله افزایش میابد.

روش اتچمنت: در این روش شما باید خودتان را به خانم گاو اتچ (متصل) کنید. برای پیاده سازی این روش ابزارهای گوناگونی وجود دارد. ابن هشام در کتاب خود به ابزاری اشاره میکند که بر پشت خانم گاو نصب میشود و به کمک دو طناب که از طرفین این دستگاه تا پشت خانم میرود، میتوانید خود را در پشت ایشان مستقر کنید. البته امروزه با عنایت به پیشرفت تکنولوژی میتوانید از چسبهای نواری پهن هم استفاده فرمائید. از مزایای این روش کم خطر بودن آن است چرا که در صورت نشستن خانم گاو دچار نقص عضو نمیشوید و همان زیر خفه شده و خلاص میشوید. اما ریسک این روش آن است که به علت اتصال کامل به مفعول، چنانچه مفعول در هنگام عملیات قصد خروج از خانه را بکند، لاجرم شما نیز به همراه ایشان به وسط خیابان میروید، که ممکن است مردم فکر بد کنند.

البته روشها بسیار متنوع و فرصت این مقاله محدود است، اما روشهای مختلف دیگر که اکثرا توسط علما آزمایش شده و کارائی لازم را نداشته فهرست وار به حضورتان معرفی میگردد تا زحمت امتحان آنها را نکشید. روش داگی استایل (مشکل عدم هماهنگی قد آزار دهنده است)، روش چیر استایل (امکان شکستن صندلی و له شدن بالاست)، روش سیکستی ناین (موارد بالای جویده شدن و قطع عضو) و ...




Monday, November 29, 2010

داستان معراج پیغمبر و اثرات ال اس دی بر مغز و روان

جبرئيل در آنشب بر آنحضرت نازل شد و مركبى را كه‏نامش براق )موجودی که از الاغ بزرگتر و از قاطر كوچكتر بود، داراى دو بال بود و هر گام كه بر ميداشت تا جائى را كه چشم ميديد مى پيمود) بود براى او آورد و رسول خدا«صلی الله علیه و اله‏»بر آن سوارشده و بسوى بيت المقدس حركت كرد،و در راه در چند نقطه‏ايستاد و نماز گذارد،يكى در مدينه و هجرتگاهى كه سالهاى‏بعد رسولخدا«صلی الله علیه و اله‏» بدانجا هجرت فرمود ، و يكى هم مسجدكوفه ، و ديگر در طور سيناء ، و بيت اللحم-زادگاه حضرت‏عيسى علیه السلام و سپس وارد مسجد اقصى شد و در آنجا نماز گذارده‏ و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق رواياتى كه ديگران نقل كرده‏اند ازجمله جاهائى را كه آن آنحضرت در هنگام سير بر بالاى زمين‏مشاهده فرمود سرزمين قم بود كه بصورت بقعه‏اى ميدرخشيد وچون از جبرئيل نام آن نقطه را پرسيد پاسخ داد : اينجا سرزمين قم‏است كه بندگان مؤمن و شيعيان اهل بيت تو در اينجا گرد ميآيندو انتظار فرج دارند و سختيها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
سپس به آسمان دنيا صعود كرد و در آنجا آدم ابو البشر را ديد ، آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان برآنحضرت سلام كرده و تهنيت و تبريك گفتند،و بر طبق روايتى‏كه على بن ابراهيم در تفسير خود از امام صادق علیه السلام روايت كرده ‏رسولخدا«صلی الله علیه و اله ‏»فرمود: فرشته‏اى را در آنجا ديدم كه بزرگتر از اونديده بودم وبر خلاف ديگران چهره‏اى در هم و خشمناك‏داشت و مانند ديگران تبريك گفت ولى خنده بر لب نداشت وچون نامش را از جبرئيل پرسيدم گفت: اين مالك ،خازن دوزخ ‏است و هرگز نخنديده است و پيوسته خشمش بر دشمنان خدا وگنهكاران افزوده ميشود، بر او سلام كردم و پس از اينكه جواب‏سلام مرا داد از جبرئيل خواستم دستور دهد تا دوزخ را بمن نشان‏دهد و چون سر پوش را برداشت لهيبى از آن برخاست كه فضا رافرا گرفت و من گمان كردم ما را فرا خواهد گرفت،پس از وى‏خواستم آنرا به حال خود برگرداند
و سپس فرمود: و از آنجا بگروهى گذشتم كه پيش روى آنها ظرفهائى ازگوشت پاك و گوشت ناپاك بود و آنها ناپاك را مى‏خوردند و پاك راميگذاردند ، از جبرئيل پرسيدم : اينها كيانند؟گفت:افرادى از امت تو هستند كه مال حرام ميخورند و مال حلال را واميگذارند و مردمى‏را ديدم كه لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان راچيده و در دهانشان ميگذاردند،پرسيدم:اينها كيانند؟گفت: اينها كسانى هستند كه از مردمان عيبجوئى مى‏كنند. و مردمان‏ديگرى را ديدم كه سرشان را با سنگ ميكوفتند و چون حال آنها را پرسيدم پاسخداد:اينان كسانى هستند كه نماز شامگاه و عشاءرا نميخوانده و ميخفتند، و مردمى را ديدم كه آتش در دهانشان‏ميريختند و از نشيمنگاهشان بيرون مى‏آمد و چون وضع آنها راپرسيدم،گفت:اينان كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ستم‏ ميخورند،و گروهى را ديدم كه شكمهاى بزرگى داشتند ونمى‏توانستند از جا برخيزند گفتم:اى جبرئيل اينها كيانند؟ گفت:كسانى هستند كه ربا ميخورند،و زنانى را ديدم كه برپستان آويزانند،پرسيدم:اينها چه زنانى هستند؟گفت: زنان‏زناكارى هستند كه فرزندان ديگران را بشوهران خود منسوب‏ميدارند،و سپس بفرشتگانى برخوردم كه تمام اجزاء بدنشان‏تسبيح خدا ميكرد
و از آنجا به آسمان دوم رفتيم و در آنجا دو مرد را شبيه‏بيكديگر ديدم و از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟گفت:هر دوپسر خاله يكديگر يحيى و عيسى عليهما السلام هستند،بر آنها سلام‏كردم و پاسخ داده تهنيت ورود به من گفتند،و فرشتگان زيادى‏را كه به تسبيح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده كردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتيم و در آنجا مرد زيبائى راكه زيبائى او نسبت‏به ديگران همچون ماه شب چهارده نسبت‏بستارگان ديگر بود مشاهده كردم و چون نامش را پرسيدم جبرئيل‏گفت:اين برادرت يوسف است،بر او سلام كردم و پاسخ داد وتهنيت و تبريك گفت،و فرشتگان بسيارى را نيز در آنجا ديدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتيم و مردى را ديدم و چون ازجبرئيل پرسيدم گفت:او ادريس است كه خدا ويرا به اينجاآورده،بر او سلام كرده پاسخ داد و براى من آمرزش خواست، وفرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى پيشين مشاهده كردم وهمگى براى من و امت من مژده خير دادند.......
سپس بآسمان پنجم رفتيم و در آنجا مردى را بسن كهولت‏ديدم كه دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسيدم‏كيست؟جبرئيل گفت: هارون بن عمران است،بر او سلام‏كردم و پاسخ داد،و فرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى ديگرمشاهده كردم.
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتيم و در آنجا مردى گندمگون وبلند قامت را ديدم كه مى‏گفت: بنى اسرائيل پندارند من‏گرامى‏ترين فرزندان آدم در پيشگاه خدا هستم ولى اين مرد از من‏نزد خدا گرامى‏تر است،و چون از جبرئيل پرسيدم:كيست؟ گفت:برادرت موسى بن عمران است،بر او سلام كردم جواب‏داد و همانند آسمانهاى ديگر فرشتگان بسيارى را در حال خشوع‏ديدم.
سپس بآسمان هفتم رفتيم و در آنجا بفرشته‏اى برخورد نكردم‏جز آنكه گفت:اى محمد حجامت كن و به امت‏خود نيزسفارش حجامت را بكن،و در آنجا مردى را كه موى سر وصورتش سياه و سفيد بود و روى تختى نشسته بود ديدم و جبرئيل‏گفت:او پدرت ابراهيم است،بر او سلام كرده جواب داد وتهنيت و تبريك گفت،و مانند فرشتگانى را كه در آسمانهاى‏پيشين ديده بودم در آنجا ديدم،و سپس درياهائى از نور كه ازدرخشندگى چشم را خيره ميكرد،و درياهائى از ظلمت وتاريكى،و درياهائى از برف و يخ لرزان ديدم و چون بيمناك‏شدم جبرئيل گفت:اين قسمتى از مخلوقات خدا است.

در حديث ديگرى فرمود:از آنجا به سدرة المنتهى رسيدم ودر آنجا جبرئيل ايستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو!گفتم : اى‏جبرئيل در چنين جائى مرا تنها مى‏گذارى و از من مفارقت ‏ميكنى؟گفت اى محمد اينجا آخرين نقطه‏اى است كه صعود به آنراخداى عز و جل براى من مقرر فرموده و اگر از اينجا بالاتر آيم پر و بالم ميسوزد ،آنگاه با من وداع كرده و من پيش رفتم تا آنگاه‏كه در درياى نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت ‏به ‏نور وارد مى‏كرد تا جائيكه خداى تعالى ميخواست مرا متوقف‏كند و نگهدارد آنگاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانى گفت.

و در تفسير على بن ابراهيم آمده كه آن وحى مربوط بمسئله‏جانشينى و خلافت على بن ابيطالب علیه السلام و ذكر برخى از فضائل‏آنحضرت بوده ، و در حديث ديگر است كه آن وحى سه چيز بود:1- وجوب نماز2- خواتيم سوره بقره 3- آمرزش گناهان ازجانب خداى تعالى غير از شرك، و در حديث كتاب بصائر است‏كه خداوند نامهاى بهشتيان و دوزخيان را باو داد.
و بهر صورت رسولخدا«صلی الله علیه و اله‏»فرمود:پس از اتمام مناجات باخداى تعالى باز گشتم و از همان درياهاى نور و ظلمت گذشته‏در سدرة المنتهى بجبرئيل رسيدم و به همراه او باز گشتم.

این از داستان معراج...

حالا برویم سراغ اثرات LSD بر انسان

- توهمات دیداری و شنیداری واضح

- دچار نقصان شدن درک زمان، فواصل و وزن (احساس معلق بودن با تحت فشار بودن) و فاصله بین اشیای محیط.

- احساس پیشرفت و موفقیت در موضوع های واقعی شایع است



Thursday, November 25, 2010

این امت چپ بیضه

من گمراه تا همین دیروز نمیدانستم که بین بیضه چپ و راست اینقدر تفاوت وجود دارد. تا اینکه بالاخره این ایمیل دیروز به دستم رسید و من را از تاریکی جهل به نورافکن معرفت رساند.




اصلا این امر بدیهی است. نمی دانم چرا خودم قبلا متوجه نشده بودم. وقتی آدمها چپ دست و راست دست هستند. حتما چپ بیضه و راست بیضه هم هستند دیگر!
فقط سوالی که اینجا پیش می آید این است که این حکم چرا بر اساس یک مرد چپ بیضه طراحی شده است؟ آیا پیامبر چپ بیضه بوده اند؟ آیا این حکم بعد از رحلت پیامبر و بر اساس چپ بیضه بودن قانون گزار طراحی شده است؟ اصولا معیار برای سنجش چپ بیضه بودن چیست؟
البته مطمئنم که اسلام این موارد را کاملا پوشش داده است، چون مربوط به زیر شکم است، اما متاسفانه این حقیر اطلاعات و دانش محدودی در این حوزه حیاتی اسلام دارم. از دوستان اسلام پژوه تقاضای راهنمائی دارم

نکته دیگری که از این متن مشخص میشود این است که دیه قتل یک مرد با قطع دو بیضه آن برابر است و این یعنی که خداوند مرد را با یک متر و هشتاد سانت قد و هشتاد کیلو وزن آفریده است، تنها به این منظور که این دو بیضه بیست گرمی (دوستانی که اطلاع از وزن دقیق ایشان دارند تصحیح فرمایند) را به آن آویزان کند. نکته ای که من متوجه نشده ام این است که این دو عنصر تا این حد با ارزش، چرا در این مکان نامناسب آویزان شده اند. بهتر نبود که این دو عضو ارزشمند را در جمجمه میگذاشتند و این مغز را که اصولا کاربردی در دانش خدا شناسی ندارد را این وسط آویزان میکردند؟

Saturday, November 20, 2010

سخنی با کیا مالک سایت دنباله

قبل از اینکه برویم سر اصل مطلب، لطفا مطلب زیر را بخوانید.

بی خودی المک به مستشار گفته بود که "تو مثل خر میمانی" مستشار، بی خودی را به نظمیه برده بود تا از او شکایت کند. در نظمیه و پیش بلدالملک...

مستشار: آقای بیخودی الملک به بنده توهین کرده اند

بی خودی الملک: نخیر هیچ هم توهین نکردم

مستشار: به نظر شما این توهین نیست که مثلا من بگویم "بیخودی الملک مثل خر میماند" ؟

بلدالملک: پدرسوخته! توی نظمیه همایونی توهین میکنی، بدهم اینجا از سقف آویزونت کنند

مستشار: بابا! جناب بلدالملک بنده که توهین نکردم، گفتم آیا اگر من این جمله ای که بیخودی الملک به من گفته اند به خودشان بگویم توهین محسوب میشود یا نه و میخواستم از آن نتیجه گیری کنم که حرف ایشان توهین بوده است.

بلدالملک: پدر سوخته!! کارت به جائی رسیده که نظمیه را زیر سوال میبری؟ میخواهی ما را بی کفایت نشان دهی. پدر سوخته اصلا این حرفت چه لزومی داشت؟ خوب است من بهت بگویم "مستشار خر است"...بیاید بگیرید این پدرسوخته رو ...

حالا برویم سر اصل مطلب.

کیا جان، صاحب سایت و توانا بر پاک کردن لینکهائی که دوست نداری! من دو روز پیش لینکی گذاشتم که عنوان آن این بود "اگر کسی بگوید "رسول اکرم مثل گاو میماند" توهین است؟" و شما زحمت کشیدی و لینک من را بدون توضیح پاک کردی. در جواب نامه من هم پاسخ دادی که توهین آمیز است و اصلا چه لزومی دارد که این لینک را بگذارم. حالا خواهشم این است که یک بار دیگر مطلب قبلیم را که حذف کردی بخوان

http://magasposts.blogspot.com/2010/11/blog-post_18.html

و با داستان کوتاهی که در بالا گفتم مقایسه کن...

Thursday, November 18, 2010

آیا گفتن جمله "رسول اکرم مثل گاو میماند" توهین محسوب میشود؟

در روزهای اخیر با توجه به داغ شدن بحث توهین، سوالی برایم پیش آمد که دوست دارم از دوستان مسلمان بپرسم.

آیا اگر کسی بگوید "رسول اکرم مثل گاو می ماند" به نظر شما توهین کرده است؟ اگر احتمالا جوابتان مثبت است، میتوانم از شما سوال کنم که چطور وقتی همین رسول اکرم شما، مخالفین خود را کل انعام (مثل چهارپا) مینامد و تازه آن را هم در قران میگذارد تا روزی چندین بار مسلمین با آواز آن را سر دهند، گلوی خود را پاره نمیکنید؟

یک سوال دیگر، چرا وقتی رئیس جمهورتان در پیروی از رسولتان به مخالفینش میگوید "بزغاله" بعضی از شما گلو پاره میکنید و های های توهینتان بلند میشود.

آیا فحش فقط وقتی که به شما یا بر خلاف عقیده شما باشد توهین است؟

البته من شخصا معتقد نیستم که رسول اکرم مثل گاو می ماند و در نوشته دوستانی هم که خروار خروار منفی توهین آمیز گرفته اند، توهینی در این حد ندیده ام. اما خوب است کمی در این مورد فکر کنیم

Tuesday, November 16, 2010

اسلام دین رافت

موضوع انشای من : اسلام دین رافت است...

و البته واضح و مبرهن است که اسلام دین رافت است. ما خودمان این را از پدرمان شنیده ایم و ایشان هم از پدرشان شنیده اند. پس همیجوری هم مشخص است که دین رافت است. اما با این وجود مستنداتی از قران را برای کوردلانی که نمیفهمند قرار میدهم. البته خدا خودش روی دل های این بدبختها مهر زده و چیز خاصی داخل نمیشود، ولی به هر حال ما باید این ده خط انشا را یکجوری پر کنیم.

اولین نشانه اش آیه 198 سوره بقره است که میگوید

وُ قاتلوا في سبيل الله
یعنی همه را دوست داشته باشید و به هم احترام بگذارید حتی اگر طرف سیبیلو بود به او نخندید

دومین نشانه از سوره انفال است که میگوید
واعدو والهم مااستطعتم من قوه
یعنی اینکه تا جائیکه میتوانید با کودکان خود مهربان باشید و بگذارید بازی کنند و هی نگوئید باطریش تموم میشه

سومیش هم از بقره است که میگوید
و قاتلواهم حتي لاتكون فتنه
یعنی اینکه فتنه گران را با زبانی خوش به راه راست هدایت کنید و از تجاوز به آنها بپرهیزید

در سوره توبه هم میفرمایند
فقاتلوا ائمه الكفر
که یعنی با عمه کفار کاری نداشته باشید

خوب دیگر ده خط انشای ما تمام شد. امیدوارم همواره واقع بین باشید و الکی به چیزی گیر ندهید.

حفظ آخرین سنگر دموکراسی

باز هم کاربران سایت بالا رفت و سرعتش پائین آمد.
یادم می آید یک سال و اندی پیش، بالاترین هم همین وضعیت را داشت که با یک فراخوان کمک، همین کفاری که الان تقریبا همه از بالاترین اخراج شده اند (و یا سیاست سکوت اختیار کرده اند)، به سایت کمک کردند تا بر روی سرورهای آمازون پورت شود. بعد از آن تاریخ تا به امروز -حداقل من- مشکل سرعت را در بالاترین ندیده ام.
به کیا و مهیار گرامی پیشنهاد میکنم که برای حفظ این آخرین سنگر دموکراسی، برای دریافت کمک فراخوانی بدهند تا همه بتوانیم در آن شرکت کرده و سایت را بر روی یک سرور قدرتمند منتقل کنیم تا برای همیشه مشکل کندی این سایت عزیز حل شود.

Sunday, November 14, 2010

تشرف سایت بالاترین به دین مبین اسلام

همین الان توی بالاترین خواندم که این سایت به صورت موقت از ورود لینکهای ضد مذهب به صفحه اول جلوگیری میکند و به صورت غیر عادی هجوم لینکهای مذهبی در آن شروع شده است.
ضمن تبریک به جناب بالاترین به مناسبت تشرف به دین مبین اسلام، از کلیه برادران ارزشی مقیم دنباله دعوت میشود برای شرکت در جشن ختنه سوران این سایت اخیرا ارزشی شده شرکت فرمایند.
ساندیس به وفور بخش خواهد شد.


پ ن... امیدوارم که سایت را به سپاه نفروخته باشند. به هر حال کاربرانی که از ایران متصل میشوند، بهتر است بیشتر احتیاط کنند.

لقمان حکیم

لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت "به تو چه! آب را بریز همان جائی که میسوزد" گفتند این چه ادب است که آموختی. گفت من عمری ادب از بی ادبان آموختم، اما این یک نفر من را هم تحت تاثیر قرار داد.
قابل توجه دوستانیکه به شوخی یا جدی صحبتهای احمدی نژاد را نقل قول میکنند و به سادگی میگویند " به قول احمدی نژاد" و بعد از آن هرچه که میخواهند بار طرف مقابل میکنند.
بیائیم اگر رفتاری زشت است، آن را تکرار نکنیم تا فرهنگمان را آنطور که شایسته است حفظ کنیم.

Wednesday, November 10, 2010

شعرهائی برای استقبال از مقامات در شهرها

با توجه به نوشتن شعر اردلان سرفراز (با اجرای زیبای ابی) برای استقبال از آیت الله خامنه ای، شعرهای زیر برای استقبال از سایر مقامات پیشنهاد میگردد




Tuesday, November 9, 2010

رفتار عجیب مردم فرانسه

بعد از جنگ جهانی و اشغال فرانسه توسط نیروهای آلمان برخی از مردم آنجا رفتارعجیبی پیدا کرده اند.

این عده نام فرزندان خود را هیتلر میگذارند. برخی کار را از این هم فراتر برده و نام آن زبان بسته را نوکرهیتلر و یا کنیز هیتلر میگذارند.

نصف این جماعت هنوز برج ایفل را ندیده اند ولی سالی سه مرتبه میروند و دیوار برلین را بازدید میکنند.

با اینکه اکثرشان اصلا آلمانی بلد نیستند روزی چند مرتبه رو به دیوار برلین به زبان آلمانی دعا میخوانند.

آنهائیکه که بر اثر تجاوز ارتشیان آلمان به اجدادشان دورگه آلمانی فرانسوی شده اند، یک شال اس اس به کمرشان میبندند تا همه بدانند که اینها از پدر آلمانی و بر اثر تجاوز به دنیا آمده اند و البته به این امر افتخار هم میکنند.

یک عکس از یک جوان خوشتیب و خوش هیکل را توی خانه اشان قاب کرده اند و میگویند این عکس هیتلر است و به آن احترام میگذارند. هرچقدر هم دیگران عکس واقعی هیتلر را نشانشان میدهند، زیر بار نمیروند و میگویند اصلا هیتلر سبیل نداشته!!

اگر هم روزی یکی از آنها از این وضع خسته شود و بگوید "گور پدر هرچی آلمانی" آنقدر به لینکش منفی "توهین آمیز" میدهند و گزارش نژادپرستی برایش رد میکنند که لینک حذف شود.

به یزدان که گر این مردم فرانسه خرد داشتند...


Tuesday, November 2, 2010

بزرگراه قمبل

با توجه به طرح رئیس جمهور برای نامگزاری بزرگراه خرم آباد- پل زال به بزرگراه خرم زال، نامهای زیر برای بزرگراه های بعدی پیشنهاد میگردد

قمبل برای بزرگراه قم-بابل
چمدان برای بزرگراه چاه بهار-همدان
زنبیل برای بزرگراه زنجان-اردبیل
کونجان برای بزرگراه کوهدشت-رفسنجان
تبرشهر برای بزرگراه تبریز-نوشهر
گراز برای بزرگراه گناوه-شیراز
پشم برای بزرگراه پاوه-قشم
پستان برای بزرگراه پاوه-کردستان