امروز مجددا مسئولین دنباله در یک حرکت غیر دموکراتیک لینکی که به مذاقشان خوش نیامد را حذف کردند. لینک متعلق به آرش بود که به تازگی از بالاترین آمده بود و در مورد بچه باز بودن محمد دلایلی آورده بود. متاسفانه کار از این هم گذشت و لینک خداحافظی ایشان را هم حذف کردند. روزی که لینک من حذف شد (که به اعتقاد خودم توهینی هم در آن نبود) فکر کردم که الان نباید هیچ تصمیمی بگیرم چون ممکن است احساسی با موضوع برخورد کنم. اما حالا مطمئن و مصمم هستم که دیگر در این سایت فعالیت نکنم. سایت بالاترین با تمام سر و صدائی که کرد هنوز هیچکدام از لینکهای من را حذف نکرده است، اما اینجا ظاهرا بدون سر و صدا اقدام به کودتا شده است.
به این وسیله از همه دوستانیکه در این مدت شناخته ام خداحافظی میکنم و امیدوارم روزی در ایرانی آزاد دور هم جمع شویم و بتوانیم آزادانه حرفهایمان را بزنیم.
Tuesday, December 21, 2010
از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
Monday, December 20, 2010
چی شد که آدم از بهشت رانده شد یا همان داستان خلقت
Tuesday, December 14, 2010
آیا میدانستید که کشف حرکت وضعی زمین از اکتشافات حضرت علی بوده است؟
Friday, December 10, 2010
علائم ظهور و تغییر جهت حرکت وضعی زمین
میدانیم که طبق روایات معتبر، از نشانه های ظهور مهدی، طلوع خورشید از غرب است.
من زیاد نمیخواهم سربه سر علمای بزرگوار بگذارم و بگویم که اینها خیال میکردند زمین مسطح است و خورشید شبها زیر گل میرود و فکر نمیکردند اصولا گندش در بیاید ولی پاسخ یک نفر به این شبه برایم جالب بود.
یکی از محققین!! اسلامی فرموده است که این چیز عجیبی نیست و کافیست!! زمین جهت گردش به دور خودش را عوض کند.
با توجه به این پاسخ کوبنده و علمی، چند سوال فقهی -به سبک برادران عزیز مسلمان- برایم پیش آمده که امید است دوستان راهنمائی بفرمایند...
آیا دوستانیکه در آمریکا زندگی میکنند و یک دفعه متوجه میشوند که خورشید به جای غروب کردن دارد دوباره به وسط آسمان برمیگردد، باید نماز مغرب و عشا بخوانند یا ظهر و عصر؟
اگر این پدیده در ماه مبارک رمضان اتفاق بیفتد آیا کسانیکه خورشیدشان غروب نکرده و دوباره به وسط آسمان برگشته است -و تا بیست و چهار ساعت بعد هم غروب نمیکند- میتوانند روزه خود را باز کنند یا باید بمیرند؟
اگر در هنگام تغییر جهت چرخش، یک نفر با عمه خود در صف نانوائی بود و بر اثر ترمز محکم زمین تماسی بین ایشان و عمه خانم حاصل شد و کنترل از کف برفت و واقعه ای حادث شد. آیا بچه مذکور حلال زاده است؟
اگر مردی در خیابان مشغول تمرین شمشیر بازی باشد و بر اثر ترمز زمین، یک نفر دیگر بیاید و به شمشیر ایشان برخورد کند و شمشیر در ایشان فرو رود، آیا دیه بر مرد شمشیر باز لازم است؟
آیا کوهنوردانی در قله کوه که یک دفعه متوجه میشوند کوه با سرعت دوهزارکیلومتر در ساعت از زیر آنها فرار کرد، شهید محسوب میشوند؟
Tuesday, December 7, 2010
صادرات اسپرم جایگزین مناسبی برای نفت
Wednesday, December 1, 2010
کم لطفی شیعیان به امام نقی و نقل کرامات ایشان
متاسفانه در تاریخ شیعه امام نقی مورد بی مهری زیادی واقع شده اند. حتی در برهه ای از تاریخ بدخواهان قصد خارج کردن نام ایشان از فهرست ائمه و جایگزینی ایشان با حضرت ابوالفضل را دشتند که با درایت علمای شیعه این امر محقق نشد.
مجموعه این بی مهری ها نگارنده را بر آن داشت تا گوشه ای از کرامات این بزرگوار را جهت اطلاع شیعیان مکتوب کند.
کرامات این امام بزرگوار عمدتا به دو دسته تقسیم میشوند. کرامات با اسناد قوی که مورد تائید دوست و دشمن است و کرامات با اسناد کمی ضعیف تر که فقط شیعیان دو آتشه آن را قبول دارند.
از کرامات حضرت نقل کرده اند که روزی ایشان به قصد کوهنوردی منزل را ترک کردند و مسافتی را پیمودند و چون خسته شدند کوه را صدا کردند، کوه آمد و ایشان را بقل کرد و قلم دوش خودش گذاشت و به جای اول برگشت. این کرامت را متاسفانه جز خودشان شاهدی نیست، اما به جهت معصوم بودن ایشان، این را ازشان قبول میکنیم.
از دیگر کرامات ایشان این بود که نیم ساعت با یک شتر مشاعره کردند. البته چون کل اشعار به زبان شتری بود، از متن مشاعره و برنده و بازنده بودن طرفین اطلاعی نیست. بنا به گفته خودشان شش به هیچ شتر را برده اند و باز هم چون معصوم دروغ نمیگویداز ایشان میپذیریم.
از دیگر کرامات ایشان انجام مجدد شق القمر بوده است. بنا به روایات قوی ایشان در اول شعبان، ماه را از وسط به دو نیم کردند، که متاسفانه به علت عدم امکان رویت ماه در اول ماه شعبان، شاهدی بر این ماجرا نیست. اما اخیرا دانشمندان دو قاچ خوردگی در ماه پیدا کرده اند که احتمالا یکی مال شق القمر اول از حضرت محمد و دومی کار امام نقی بوده است.
از دیگر کرامات ایشان شتر سواری بدون دست به مسافت دویست متر بوده است که این کرامت مورد تائید دوست و دشمن است.
کرامت دیگری که از ایشان نقل است مربوط به پیشگوئی ایشان از سقوط امپراتوری ایران است. بدخواهان این کرامت را به بهانه اینکه امپراتوری ایران بیش از صد سال قبل سقوط کرده بود انکار کرده اند. اما پاسخ کوبنده امام مخالفین را بر جای خود نشاند، ایشان فرمودند "من از قبل میدانستم"
کرامات بیشمار دیگری از ایشان منقول است و از آن جمله سوت دو انگشتی، تکلم به زبان سوسمار و مار، خوردن سه پرس غذا در سه دقیقه و موارد بسیار دیگری که در کتب ریز و درشت نقل شده است.
از کرامات زیارت قبر این بزرگوار هم موارد زیر اثبات شده هستند
درمان نازائی (در مواردی حتی بدون نیاز به شوهر
درمان آکنه و جوش بدون عوارض جانبی
درمان گشادی دریچه آئورت بدون عمل جراحی
کاشت گونه و سر بالا کردن بینی در سه سوت
دکلره، مش و های لایت طبیعی
رفع دائمی موهای زائد
و...
به مناسبت ایام فرخنده باکسینگ دی کلیه خدمات با نصف هزینه انجام میشود.
یک رفع گشادی آئورت ببر، یک دماغ سر بالا کادو بگیر.
تمام خدمات مشابه مرقد رضا با نصف قیمت و کیفیت بالاتر از آنجا در این مکان هم عرضه میشود.
در صورت آوردن بریده آگهی هر امامی، ما قیمت های آنها را با پنج درصد بیت میکنیم.
تهیه و تنظیم متن : روابط عمومی مرقد مطهر امام نقی
Tuesday, November 30, 2010
حکم و روشهای سکس با گاو ماده در اسلام
امروز به حکم زیر برخوردم.
حکم گاوی که با آن وطی شده چیست؟
اگر انسانی با مادّه گاوی وطی(جماع) کند، خوردن گوشت و شیر آن مادّه گاو حرام است، نه نجس، و چون حیوان در اثر این عمل زشت حرام گوشت میشود مدفوع(فضله) و ادرار(بول) آن نجس است، ولی بدنش نجس نیست و گوشت و شیرش هم پاک است؛ گرچه خوردن آنها برای انسان حرام است.
حیوان وطی شده را باید ذبح کنند و بدنش را بعد از ذبح آتش بزنند و قیمتش را از کسی که این عمل بد را انجام داده است بگیرند. بچّههایی که پس از این عمل شنیع، مادّه گاو به آنها آبستن میشود، حرام گوشت هستند و در همه این مسائل در حکم خود مادرند. ولی بچّهای که در وقت وطی در شکم داشته و به آن آبستن بوده، حرام نمیشود و حلال گوشت باقی میماند؛ بنابراین اگر واقعاً از راه یقین یا اطمینان یا قول دو شاهد مرد عادل این مطلب برای شما ثابت شود معامله و فروش گاو و گوسالههای او باطل بوده و باید پول را به خریدار گاو برگردانید، یا او شما فروشنده را حلال کند و ذمّه وی را بریء نماید.
همه این مسائل و مشکلات در صورتی میباشد که یا دو مرد متدیّن با تقوی و عادل خبر دهند یا خود انسان از قول آن منابع موثّق، علم و اطمینان پیدا کنید که آلت انسان در فرج(قُبُل) یا در دُبُر آن حیوان حداقل به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شده است.
والاّ اگر یقین یا اطمینانی نباشد و دو مرد عادل هم شهادت ندهند، آن حیوان و نسل آن حرام نمیباشد
نمی دانم که آیا این حضرات اصولا ماده گاو را دیده اند و حکم کرده اند یا ندیده و به صرف ماده بودن آن فکر میکنند قابل همخوابگی است. راستش آن چیزی که من از ماده گاو دیده ام چیزی نیست که به غیر از گاو نر بتواند کس دیگری را تحریک کند. حالا خود ماده گاو یک طرف، در ادامه حکم در مورد ماده گاوی که در موقع همخوابگی آبستن هم باشد صحبت شده است. فقط یک کم تجسم این کار هم باعث از بین رفتن اشتهای جنسی برای مدت نامعلوم میشود.
حالا همه اینها را یک جوری میشود هضم کرد. آن بخش آخرش که میگوید که "دو مرد متدین و باتقوا و عادل" باید شهادت بدهند که یک نفر با این ماده گاو همخوابه شده تا معامله فسخ شود از همه غیر قابل هضم تر است. فکرش را بکنید طرف مشغول سکس با خانم گاو است و دو نفر آدم گنده هم ایستادند و این عملیات محیرالعقول را تماشا میکنند و هیچ چیز به طرف نمیگویند تا وقتی که صاحب گاو، گاو را بفروشد. بعد این دو نفر از آسمان نازل میشوند و شهادت میدهند که چند وقت پیش این گاو مورد عنایت قرار گرفته است.
چون دوستان ممکن است در مورد روشهای انجام این عمل سوال داشته باشند. روشهای امتحان شده این عمل توسط علما، به شرح زیر به عرض میرسد.
روش نردبانی: در این روش مثل بچه آدم یک نردبان را به خانم گاو تکیه میدهید. از آن بالا میروید و کارتان را انجام میدهید. مزیت این روش در سرعت عمل و سادگی پیاده سازی آن است، اما ریسکهای بسیاری را باید در نظر بگیرید از آن جمله حرکت خانم گاو به سمت جلو و سقوط از نردبان، نشستن خانم گاو در هنگام عملیات و نقص عضو دائم و ...
روش چال: در این روش خانم گاو را به چاله ای هدایت میکنید که اختلاف قدتان را با ایشان جبران کند و بعد عملیات را انجام میدهید. از مزایای این روش حذف خطر سقوط میباشد، اما ریسک نشستن خانم گاو کماکان باقی است، ضمن آنکه هزینه پیاده سازی آن به علت هزینه حفر چاله افزایش میابد.
روش اتچمنت: در این روش شما باید خودتان را به خانم گاو اتچ (متصل) کنید. برای پیاده سازی این روش ابزارهای گوناگونی وجود دارد. ابن هشام در کتاب خود به ابزاری اشاره میکند که بر پشت خانم گاو نصب میشود و به کمک دو طناب که از طرفین این دستگاه تا پشت خانم میرود، میتوانید خود را در پشت ایشان مستقر کنید. البته امروزه با عنایت به پیشرفت تکنولوژی میتوانید از چسبهای نواری پهن هم استفاده فرمائید. از مزایای این روش کم خطر بودن آن است چرا که در صورت نشستن خانم گاو دچار نقص عضو نمیشوید و همان زیر خفه شده و خلاص میشوید. اما ریسک این روش آن است که به علت اتصال کامل به مفعول، چنانچه مفعول در هنگام عملیات قصد خروج از خانه را بکند، لاجرم شما نیز به همراه ایشان به وسط خیابان میروید، که ممکن است مردم فکر بد کنند.
البته روشها بسیار متنوع و فرصت این مقاله محدود است، اما روشهای مختلف دیگر که اکثرا توسط علما آزمایش شده و کارائی لازم را نداشته فهرست وار به حضورتان معرفی میگردد تا زحمت امتحان آنها را نکشید. روش داگی استایل (مشکل عدم هماهنگی قد آزار دهنده است)، روش چیر استایل (امکان شکستن صندلی و له شدن بالاست)، روش سیکستی ناین (موارد بالای جویده شدن و قطع عضو) و ...
Monday, November 29, 2010
داستان معراج پیغمبر و اثرات ال اس دی بر مغز و روان
جبرئيل در آنشب بر آنحضرت نازل شد و مركبى را كهنامش براق )موجودی که از الاغ بزرگتر و از قاطر كوچكتر بود، داراى دو بال بود و هر گام كه بر ميداشت تا جائى را كه چشم ميديد مى پيمود) بود براى او آورد و رسول خدا«صلی الله علیه و اله»بر آن سوارشده و بسوى بيت المقدس حركت كرد،و در راه در چند نقطهايستاد و نماز گذارد،يكى در مدينه و هجرتگاهى كه سالهاىبعد رسولخدا«صلی الله علیه و اله» بدانجا هجرت فرمود ، و يكى هم مسجدكوفه ، و ديگر در طور سيناء ، و بيت اللحم-زادگاه حضرتعيسى علیه السلام و سپس وارد مسجد اقصى شد و در آنجا نماز گذارده و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق رواياتى كه ديگران نقل كردهاند ازجمله جاهائى را كه آن آنحضرت در هنگام سير بر بالاى زمينمشاهده فرمود سرزمين قم بود كه بصورت بقعهاى ميدرخشيد وچون از جبرئيل نام آن نقطه را پرسيد پاسخ داد : اينجا سرزمين قماست كه بندگان مؤمن و شيعيان اهل بيت تو در اينجا گرد ميآيندو انتظار فرج دارند و سختيها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
سپس به آسمان دنيا صعود كرد و در آنجا آدم ابو البشر را ديد ، آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان برآنحضرت سلام كرده و تهنيت و تبريك گفتند،و بر طبق روايتىكه على بن ابراهيم در تفسير خود از امام صادق علیه السلام روايت كرده رسولخدا«صلی الله علیه و اله »فرمود: فرشتهاى را در آنجا ديدم كه بزرگتر از اونديده بودم وبر خلاف ديگران چهرهاى در هم و خشمناكداشت و مانند ديگران تبريك گفت ولى خنده بر لب نداشت وچون نامش را از جبرئيل پرسيدم گفت: اين مالك ،خازن دوزخ است و هرگز نخنديده است و پيوسته خشمش بر دشمنان خدا وگنهكاران افزوده ميشود، بر او سلام كردم و پس از اينكه جوابسلام مرا داد از جبرئيل خواستم دستور دهد تا دوزخ را بمن نشاندهد و چون سر پوش را برداشت لهيبى از آن برخاست كه فضا رافرا گرفت و من گمان كردم ما را فرا خواهد گرفت،پس از وىخواستم آنرا به حال خود برگرداند
و سپس فرمود: و از آنجا بگروهى گذشتم كه پيش روى آنها ظرفهائى ازگوشت پاك و گوشت ناپاك بود و آنها ناپاك را مىخوردند و پاك راميگذاردند ، از جبرئيل پرسيدم : اينها كيانند؟گفت:افرادى از امت تو هستند كه مال حرام ميخورند و مال حلال را واميگذارند و مردمىرا ديدم كه لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان راچيده و در دهانشان ميگذاردند،پرسيدم:اينها كيانند؟گفت: اينها كسانى هستند كه از مردمان عيبجوئى مىكنند. و مردمانديگرى را ديدم كه سرشان را با سنگ ميكوفتند و چون حال آنها را پرسيدم پاسخداد:اينان كسانى هستند كه نماز شامگاه و عشاءرا نميخوانده و ميخفتند، و مردمى را ديدم كه آتش در دهانشانميريختند و از نشيمنگاهشان بيرون مىآمد و چون وضع آنها راپرسيدم،گفت:اينان كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ستم ميخورند،و گروهى را ديدم كه شكمهاى بزرگى داشتند ونمىتوانستند از جا برخيزند گفتم:اى جبرئيل اينها كيانند؟ گفت:كسانى هستند كه ربا ميخورند،و زنانى را ديدم كه برپستان آويزانند،پرسيدم:اينها چه زنانى هستند؟گفت: زنانزناكارى هستند كه فرزندان ديگران را بشوهران خود منسوبميدارند،و سپس بفرشتگانى برخوردم كه تمام اجزاء بدنشانتسبيح خدا ميكرد
و از آنجا به آسمان دوم رفتيم و در آنجا دو مرد را شبيهبيكديگر ديدم و از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟گفت:هر دوپسر خاله يكديگر يحيى و عيسى عليهما السلام هستند،بر آنها سلامكردم و پاسخ داده تهنيت ورود به من گفتند،و فرشتگان زيادىرا كه به تسبيح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده كردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتيم و در آنجا مرد زيبائى راكه زيبائى او نسبتبه ديگران همچون ماه شب چهارده نسبتبستارگان ديگر بود مشاهده كردم و چون نامش را پرسيدم جبرئيلگفت:اين برادرت يوسف است،بر او سلام كردم و پاسخ داد وتهنيت و تبريك گفت،و فرشتگان بسيارى را نيز در آنجا ديدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتيم و مردى را ديدم و چون ازجبرئيل پرسيدم گفت:او ادريس است كه خدا ويرا به اينجاآورده،بر او سلام كرده پاسخ داد و براى من آمرزش خواست، وفرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى پيشين مشاهده كردم وهمگى براى من و امت من مژده خير دادند.......
سپس بآسمان پنجم رفتيم و در آنجا مردى را بسن كهولتديدم كه دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسيدمكيست؟جبرئيل گفت: هارون بن عمران است،بر او سلامكردم و پاسخ داد،و فرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى ديگرمشاهده كردم.
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتيم و در آنجا مردى گندمگون وبلند قامت را ديدم كه مىگفت: بنى اسرائيل پندارند منگرامىترين فرزندان آدم در پيشگاه خدا هستم ولى اين مرد از مننزد خدا گرامىتر است،و چون از جبرئيل پرسيدم:كيست؟ گفت:برادرت موسى بن عمران است،بر او سلام كردم جوابداد و همانند آسمانهاى ديگر فرشتگان بسيارى را در حال خشوعديدم.
سپس بآسمان هفتم رفتيم و در آنجا بفرشتهاى برخورد نكردمجز آنكه گفت:اى محمد حجامت كن و به امتخود نيزسفارش حجامت را بكن،و در آنجا مردى را كه موى سر وصورتش سياه و سفيد بود و روى تختى نشسته بود ديدم و جبرئيلگفت:او پدرت ابراهيم است،بر او سلام كرده جواب داد وتهنيت و تبريك گفت،و مانند فرشتگانى را كه در آسمانهاىپيشين ديده بودم در آنجا ديدم،و سپس درياهائى از نور كه ازدرخشندگى چشم را خيره ميكرد،و درياهائى از ظلمت وتاريكى،و درياهائى از برف و يخ لرزان ديدم و چون بيمناكشدم جبرئيل گفت:اين قسمتى از مخلوقات خدا است.
در حديث ديگرى فرمود:از آنجا به سدرة المنتهى رسيدم ودر آنجا جبرئيل ايستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو!گفتم : اىجبرئيل در چنين جائى مرا تنها مىگذارى و از من مفارقت ميكنى؟گفت اى محمد اينجا آخرين نقطهاى است كه صعود به آنراخداى عز و جل براى من مقرر فرموده و اگر از اينجا بالاتر آيم پر و بالم ميسوزد ،آنگاه با من وداع كرده و من پيش رفتم تا آنگاهكه در درياى نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد مىكرد تا جائيكه خداى تعالى ميخواست مرا متوقفكند و نگهدارد آنگاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانى گفت.
و در تفسير على بن ابراهيم آمده كه آن وحى مربوط بمسئلهجانشينى و خلافت على بن ابيطالب علیه السلام و ذكر برخى از فضائلآنحضرت بوده ، و در حديث ديگر است كه آن وحى سه چيز بود:1- وجوب نماز2- خواتيم سوره بقره 3- آمرزش گناهان ازجانب خداى تعالى غير از شرك، و در حديث كتاب بصائر استكه خداوند نامهاى بهشتيان و دوزخيان را باو داد.
و بهر صورت رسولخدا«صلی الله علیه و اله»فرمود:پس از اتمام مناجات باخداى تعالى باز گشتم و از همان درياهاى نور و ظلمت گذشتهدر سدرة المنتهى بجبرئيل رسيدم و به همراه او باز گشتم.
این از داستان معراج...
حالا برویم سراغ اثرات LSD بر انسان
- توهمات دیداری و شنیداری واضح
- دچار نقصان شدن درک زمان، فواصل و وزن (احساس معلق بودن با تحت فشار بودن) و فاصله بین اشیای محیط.
- احساس پیشرفت و موفقیت در موضوع های واقعی شایع است
Thursday, November 25, 2010
این امت چپ بیضه

Saturday, November 20, 2010
سخنی با کیا مالک سایت دنباله
قبل از اینکه برویم سر اصل مطلب، لطفا مطلب زیر را بخوانید.
بی خودی المک به مستشار گفته بود که "تو مثل خر میمانی" مستشار، بی خودی را به نظمیه برده بود تا از او شکایت کند. در نظمیه و پیش بلدالملک...
مستشار: آقای بیخودی الملک به بنده توهین کرده اند
بی خودی الملک: نخیر هیچ هم توهین نکردم
مستشار: به نظر شما این توهین نیست که مثلا من بگویم "بیخودی الملک مثل خر میماند" ؟
بلدالملک: پدرسوخته! توی نظمیه همایونی توهین میکنی، بدهم اینجا از سقف آویزونت کنند
مستشار: بابا! جناب بلدالملک بنده که توهین نکردم، گفتم آیا اگر من این جمله ای که بیخودی الملک به من گفته اند به خودشان بگویم توهین محسوب میشود یا نه و میخواستم از آن نتیجه گیری کنم که حرف ایشان توهین بوده است.
بلدالملک: پدر سوخته!! کارت به جائی رسیده که نظمیه را زیر سوال میبری؟ میخواهی ما را بی کفایت نشان دهی. پدر سوخته اصلا این حرفت چه لزومی داشت؟ خوب است من بهت بگویم "مستشار خر است"...بیاید بگیرید این پدرسوخته رو ...
حالا برویم سر اصل مطلب.
کیا جان، صاحب سایت و توانا بر پاک کردن لینکهائی که دوست نداری! من دو روز پیش لینکی گذاشتم که عنوان آن این بود "اگر کسی بگوید "رسول اکرم مثل گاو میماند" توهین است؟" و شما زحمت کشیدی و لینک من را بدون توضیح پاک کردی. در جواب نامه من هم پاسخ دادی که توهین آمیز است و اصلا چه لزومی دارد که این لینک را بگذارم. حالا خواهشم این است که یک بار دیگر مطلب قبلیم را که حذف کردی بخوان
http://magasposts.blogspot.com/2010/11/blog-post_18.html
و با داستان کوتاهی که در بالا گفتم مقایسه کن...
Thursday, November 18, 2010
آیا گفتن جمله "رسول اکرم مثل گاو میماند" توهین محسوب میشود؟
Tuesday, November 16, 2010
اسلام دین رافت
حفظ آخرین سنگر دموکراسی
Sunday, November 14, 2010
تشرف سایت بالاترین به دین مبین اسلام
لقمان حکیم
Wednesday, November 10, 2010
شعرهائی برای استقبال از مقامات در شهرها

Tuesday, November 9, 2010
رفتار عجیب مردم فرانسه
Tuesday, November 2, 2010
بزرگراه قمبل
Wednesday, October 27, 2010
خاطره آیت الله جنتی از ارتباط با ارواح
اواخر سال 1339 در محضر علامه طباطبائی در بحثی پیرامون ارواح شرکت داشتم. در اواسط جلسه علامه از جمعیت حاضر پرسیدند "چند نفر از شما به روح اعتقاد دارد؟" تقریبا تمام جمعیت دستشان را بلند کردند. علامه مجددا سوال کردند "چند نفر از شما روح دیده اند؟" اینبار تعداد انگشت شماری دست خود را بلند کردند. علامه خوشحال شدند و پرسیدند "چند نفر از شما با روح صحبت کرده است؟" اینبار فقط آیت الله جنتی دستشان را بلند کردند. با اشاره علامه ایشان توضیح دادند که در کشتی با روح صحبت کرده اند. علامه با تعجب پرسید "آیا تا به حال روح را لمس هم کرده ای؟" آیت الله جنتی پاسخ دادند "بله معمولا شبها روح توی کشتی من را روی شکم میخواباند و پشتم را ماساژ میداد" علامه در حالیکه چشمهایشان از تعجب گرد شده بود از آیت الله جنتی خواهش کرد که به جلوی تریبون تشریف بیاورند و ماجرای خودشان را برای جمع حاضر تعریف کنند. آیت الله جنتی با قدمهای استوار به سمت تریبون آمدند. وقتی به جلوی تریبون رسیدند، علامه از ایشان پرسید "میتوانید برای جمع حاضر توضیح بدهید که از چه موقع شروع به دیدن ارواح کردید؟" آیت الله جنتی با نگاه متعجب رو به علامه کرد و پرسید "روح؟؟!" علامه فرمودند "بله روح! همان روحی که در موردش صحبت میکردید" آیت الله جنتی گفتند "ببخشید من عقب سالن نشسته بودم صدای شما را درست نشنیدم و فکر کردم که شما گفتید نوح!!، شرمنده شما، من تا حالا روح ندیده ام"
نقل است که بعد از آن جلسه کذائی ساواک دستور منع تعقیب آیت الله را صادر کرد و ایشان در پناه حق و دعای خیر نوح سالیان سال به سلامت زیستند.
Wednesday, August 18, 2010
ماه مهمانی خدا
ماه رمضان را ماه مهمانی الله نام نهاده اند. من اصولا از مهمانی رفتن خیلی خوشم نمی آید، مخصوصا که صاحبخانه با ساعت داخلی بدن خودش یا سایر مدعوین بخواهد غذا بدهد و ساعت رسمی کشور سرش نشود.
یادم می آید، منزل یکسری از اقوام و آشنایان که مهمانی نهار بود، بعضی از مهمانها تازه ساعت دو نیم بعد از ظهر قدم رنجه میکردند و تشریف می آوردند (و البته استدلال میکردند که تازه ساعت، یک و نیم قدیم است) و چون خودشان معمولا ساعت دو نهار میخوردند – و ساعت رسمی کشور هم اصولا در آن ایالت خاص به رسمیت شناخته نمیشد- به نظرشان کارشان کاملا طبیعی بود. چقدر فراری و متنفر بودم از آن مهمانیها. از ساعت دوازده به بعد، ساعت بخور و بخوابم شروع به زنگ زدن و سرم شروع به گیج رفتن میکرد. دیگر صحبتهای سایر مدعوین را –که اگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم به پائین تنه و اسلام مربوط نمیشد، حتما در ارتباط با بالا و پائین رفتن قیمت زمین یا خانه اشان بود- را به صورت منقطع میشنیدم. صدای جیغ و هیاهوی قسمت زنانه –اشتباه نشود، مهمانی بود، حمام و دستشوئی نبود، ولی در آن ایالت خاص، زنها و مردها در مهمانی ها هم از هم جدا بودند- مثل موزیک متن فیلمهای ترسناک توی مغزم میپیچید. به نظرم می آمد که یک نفر با اره برقی دارد، توی قسمت زنانه خانمها را تکه تکه میکند. تا بالاخره ساعت دو نیم که آخرین میهمانها هم با سلام و صلوات تشریف می آوردند و سفره انداخته میشد.
حالا این مهمانی الله هم همان وضعیت را دارد. ساعت سه صبح، که سگ را چوب بزنند از رختخواب بیرون نمی آید صبحانه میدهند، به طوری که خیلی ها قید آن را میزنند. بعد هم چهارده، پانزده ساعت گرسنگی و تشنگی و بعد تازه نهار را ساعت شش و هفت شب سرو میکنند. مدعوین گرسنه و تشنه، مثل گرگهائی که در یک آن، خودشان را وسط گله گوسفندها میبینند، بی رحمانه شروع به خوردن و نوشیدن میکنند و معده ای که این همه ساعت خالی بوده را در عرض بیست دقیقه مملو از غذا میکنند. واقعا صحنه ملکوتی ایجاد میشود، مثل جشن وایکینگها بعد از فتح یک شهر میماند، فقط به جای شراب، نوشیدنی های بی خاصیت نوشیده میشود و به جای صدای زنان زیبای آوازه خوان، صدای نکره دعای عربی بعد از افطار می آید. توی این مهمانی، میزبان عزیز آنقدر مهمان نواز تشریف دارند، که اگر یکی از مدعوین، بین دو وعده تصمیم به نوشیدن یا خوردن کند، هشتاد ضربه شلاق میخورد تا یادش باشد، مهمانی الله جای تخطی نیست.
این رسم، به جا مانده از اعراب جاهلیت و رسمی قومیست و از زمره احکامی است که محمد فقط آن را تائید کرده است. یعنی ابولهب هم روزه گیر بوده است و در واقع این حکم ربط مستقیمی حتی به الله هم ندارد. ولی جالب استدلال های پزشکان مسلمان است که دو هزار خاصیت برای این عمل برشمرده اند و آن را دستور الهی میدانند -پزشکان غربی همه معتقد به این هستند که این عمل مضراتش بسیار بیشتر از فواید آن است- اما در فضای آزاد دینی، این صحبتها نباید به گوش برسد، که دین جای تعقل نیست.
Saturday, June 26, 2010
یک مسلمان منطقی
یک روز دو نفر بر سر 10 هزار تومان شرط بندی میکنند که کدامیک میتوانند بزرگترین دروغ را بگویند. اولی میگوید "لاریجانی گفته که قانون اساسی بر اساس رای ملت بوده و الان هم ملت خواستار تعدیل قدرت ولی فقیه میباشند و باید دوباره قانون به رای گذاشته شود. از آن طرف هم احمدی نژاد هم به خاطر تقلب در انتخابات از مردم عذرخواهی کرده و رفته موسوی را آورده به جای خودش رئیس جمهور کرده است. مصباح یزدی هم دستور داده چاه جمکران را سیمان بگیرند تا خرافات احمقانه از ایران جمع بشود."
دومی در حالیکه سرش را میخاراند شروع کرد "یک روز یک مسلمان منطقی..." در همین جا اولی حرفش را برید و گفت "بیا این ده هزار تومانت را بگیر...تو بردی"
Wednesday, June 23, 2010
زلزله نیویورک و تورنتو و ایمان آوردن من به الله
زلزله ای به قدرت پنج و نیم درجه در مقیاس ریشتر شهرهای شمال آمریکا و جنوب کانادا را لرزاند. شهرهای نیویورک و تورنتو که مرکزیت و محوریت جنبش بوب کوئیک (یا همان ممه لرزه) را بر عهده داشتند به اذن خدا لرزیدند تا بار دیگر کوردلان نشانه ای دیگر از قدرت لایزال الله را ببینند. اما افسوس و صد افسوس که همانطور که خداوند کریم در قران اشاره کرده است بر دل آنها قفل زده تا نشانه ها در آن فرو نرود.
من یکی که دیگر قفل از دلم برداشته شد و نشانه های الله کاملا در من فرو رفت و از همین بلاگ اعلام میکنم که به حقانیت الله و تمام دار و دسته اش ایمان آوردم. دیگر توی بحثهای کافری روی من حساب نکنید، خودتان هم بروید پیش کلید ساز تا این قفلی که الله به دلتان بسته را یک جوری باز کند تا نشانه ها بتوانند خوب فرو بروند. بلکه عبرتی باشد برای شما!
Thursday, June 3, 2010
اندر مضرات خداباوری
در سالهای دور دو کشتی بر روی دریا دچار توفان شدند. یکی کشتی خدا باوران و دیگری کشتی خدا ناباوران. ساکنین کشتی خدا باوران با دیدن امواج سهمگین، مشغول دعا و مناجات با خدا شدند و از او یاری خواستند و ساکنین کشتی خداناباوران با دیدن امواج مشغول چاره جوئی. هر دو کشتی بر اثر برخورد با صخره ها سوراخ شدند. خدا باوران سخت تر مشغول عبادت شدند و همه منتظر بودند تا خدا کاری برایشان بکند و خداناباوران سخت تر آبها را با هرچه در دستشان بود به بیرون کشتی میریختند. کشتی خداباوران در کمتر از یک ساعت به صورت کامل زیر آب رفت ولی کشتی خداناباوران به خاطر تخلیه شدن آبش به زیر آب نرفت و آنها نجات پیدا کردند.
خدا موجودی موهومی است که بشر در ذهن خود او را خلق کرده است. او را خلق کرده تا هر وقت که فکر میکند کاری سخت یا غیر ممکن است، آن را از او بخواهد. اما این موجود خیالی، هیچوقت از خیال بالاتر نرفته است. بیائیم به جای مناجات، مطالعه کنیم، به جای عبادت، کار کنیم و به جای خدا، خود را باور کنیم.
Sunday, May 23, 2010
طرح مبارزه با نوامیس مردم
به تازگی طرحی در تهران راه افتاده است با عنوان "طرح مبارزه با مزاحمین نوامیس مردم". داشتم خبرش را برای همسر و پسرم میخواندم و عکسها را به آنها نشان میدادم، که
پسرم پرسید "بابا نوامیس مردم یعنی چی؟"
گفتم "یعنی زن و بچه مردم"
گفت "پس چرا دارند باهاشون مبارزه میکنند، مگر زن و بچه مردم چه گناهی کرده اند؟"
خواستم توضیح بدهم که این در این طرح با مزاحمان قرار است مبارزه شود که متوجه شدم با عکسهائی که دارد میبیند، خیلی هم بی ربط نگفته است. با توجه به نوع اجرای این طرح بنده پیشنهاد میکنم که نام طرح را به "طرح مبارزه با نوامیس مردم" تعویض کنند و یا اگر خیلی اصرار دارند که کماکان نام مزاحمین هم در عنوان حفظ شود میتوانند از نام "طرح مبارزه مزاحمین با نوامیس مردم" استفاده کنند. اینجوری نام خودش گویای همه چیز هست و والدین را برای انطباق نام طرح و عکسهای آن به دردسر نمی اندازند.
Sunday, May 16, 2010
من که این بازترین پنجره را میبستم، بگذارم برم؟
من احمد منوچهری، کاربر قدیمی دنباله هستم. من تنها کسی بودم که در دنباله حرف حساب میزد، بقیه همش چرت و پرت میگفتند. اصلا از هجدهزار عضو دنباله حداقل نصفش برای گل روی من می آمدند آنجا. متاسفانه حدود یک ماه پیش با یک اتهام واهی، کاربر من را بستند. به من اتهام زده بودند که چند تا آیدی داری. من برای مهیار مستندات پزشکی هم فرستاده بودم. بر اساس این مستندات دکترم تائید کرده بود که من چند شخصیتی هستم. خوب هر شخصیت من برای خودش نیاز به یک آیدی دارد و ما همه توی یک خانه زندگی میکنیم و آی پی هایمان مثل هم است. مهیار هم قبول کرده بود و قول داده بود که اگر قرص هایم را سر وقت بخورم، آی دی های من را نبندد، ولی نامردی کرد و بست. حیف که شخصیت پنجمم، عصبانی شد و نسخه های دکتر را سوزاند و به آی دیم هم دسترسی ندارم، وگرنه همه را نشان میدادم و آبروی مهیار را میبردم.
من یک شخصیت اصلی دارم که ساندیس خیلی دوست دارد، اما این شخصیتم خیلی دنباله باز نبود، چون اصلا آنجا ساندیس نمی دادند. البته با شخصیت سومم که یک روشنفکر نمای ریاضی دان مقیم خارج از کشور بود هم، حال میکردم. این شخصیتم بر خلاف بقیه شخصیتهایم کلا دریده و بد دهن نبود، ولی وقتی کسی توی کامنتها با من کل کل میکرد، بعضی وقتها شخصیتهایم قاطی میشد و کار به دفاع مشروع یا همان فحش خواهر و مادر میکشید. ولی خدا را شاهد میگیرم که با این شخصیت سومم به کسی توهین نکرده ام. تازه کلی هم چیز به همه یاد داده ام. این شخصیت اولم گاهی وقتها دریده میشد و آبروبری میکرد. خوب این را میبستید، به این شخصیت سومم که اینقدر هم نازنین بود و تازه به قول خودم هم شطرنج باز ماهری بود، چه کار داشتید؟
یک سخن هم با کاربران دنباله دارم. من سه سال آزگار به جای کتک زدنتان نشستم و لینکهایتان را به گند کشیدم. خودتان نخواستید، حالا من دیگر به دنباله نمی آیم و شخصیت اولم را میفرستم از بازترین پنجره خوابگاه پرتتان کند بیرون، دستتان بیاید که یک من ماست چقدر کره داره. از این به بعد هم میروم همان سایتهای انگلیسی پلی بوی و پنیس دات کام، چون فهمیدم که سایتهای فارسی جنبه وجود من را ندارند. البته اینهائی که میگویم، یک وقت خیال نکنید جائی از من سوخته، نه اصلا اینها همه مثل آب بینی بز و عطسه شتر میماند، وگرنه من کجا و منت کشی کجا.
اطلاعیه سندیکای خران تهران و حومه در مورد مقام رهبری
بسم رب الانعام
اخیرا مشاهده گردیده که بعضی از سودجویان با استفاده از حسن شهرت اعضای این سندیکا، با اتلاق کلمه خر به مقام رهبری،، قصد وارد کردن ایشان به این سندیکا را دارند. لذا جهت تنویر افکار عمومی، ضمن رد هرگونه وابستگی ایشان به این سندیکا، تفاوتهای ایشان را با اعضای این سندیکا به شرح زیر به عرض میرساند.
الف- اعضای این سندیکا از مردم کتک میخورند و عرعر میکنند، مقام رهبری مردم را کتک میزند و عرعر میکند
ب- اعضای این سندیکا علیرغم حسن شهرتی که به واسطه توان جنسی دارند، اهل تجاوز نیستند، مقام رهبری علیرغم تعطیل بودن موضع مربوطه، عشقشان تجاوز است
ج-اعضای این سندیکا همگی خام گیاه خوار هستند، مقام رهبری در جوانی مرده خوار بوده اند و اخیرا خونخوار
د-در صورت سقط شدن هریک از اعضای این سندیکا، باری که ایشان میبردند به گرده مردم می افتد، در صورت سقط شدن مقام رهبری، بارهائی که ایشان برگرده مردم گذاشته است از گرده آنها ساقط میشود.
ه- اعضای این سندیکا همگی چهار دست و پا دارند، مقام رهبری سه دست و پا دارند
و- اعضای این سندیکا فقط سایر اعضا را خر فرض میکنند، مقام رهبری همه دنیا را خر فرض میکند
با توجه به این تفاوتهای آشکار، از تمام ملت نسبتا در صحنه ایران خواهشمند است از بکار بردن واژه خر در موقع خطاب قرار دادن مقام رهبری اجتناب فرمایند.